پارت ۱۶
پارت ۱۶
الماس سیاه
جونگکوک از پشت میزش بلند شد و ار دفترش خارج شد ، سری برای منشی تکون داد و به سمت پارکینگ رفت ، سوار ماشینش شد و به سمت خونه حرکت کرد
بعد تقریبا بیست مین رسیده بود خونه
درو خونه رو باز کرد و داخل رفت ، باساکت بودن خونه متوجه شد تهیونگ خوابه خوشحال شد که شاید پیست رالی رو یادش رفته باشه
به سمت اتاق حرکت کرد ، کتش رو دراورد و روی جالباسی اتاق آویزون کرد
روی تخت نشست و نگاهی به صورت قرق در خواب تهیونگ کرد
اروم پستونک تهیونگ رو از دهنش دراورد که با قرقر تهیونگ مواجه شد
تهیونگ اروم لای چشماشو باز کرد و با دیدن کوک سرشو نزدیک پای جونگکوک کرد تا موهاشو ناز کنه
جونگکوک شروع به ناز کردن موهای تهیونگ کرد و خم شد بوسه ای روی موهای تهیونگ گذاشت
-بابایی ساعت چنده ؟
+ هفت نیم بیبی
- پاشو بابا تو که حاضری برو پایین منم حاضر میشم امروز مسابقه داریما
+ نمیشه بیخیالش شی؟
تهیونگ لباشو جلو داد و خودشو لوس کرد
- گول دادم آلوم میلونم باشه بابایی؟(قول دادم اروم میرونم باشه بابایی؟)
جونگکوک اهی کشید و باشه ای زمزمه کرد و به سمت در رفت تا بره پایین
تهیونگ یه هودی قرمز و یه شلوار جین مشکی پوشید و رفت پایین کتونی سفید و مشکی نایکشو پوشید
برخلاف جونگکوک که تیپ رسمی داشت تیپ تهیونگ خیلی راحتی بود
تهیونگ در رارنده رو باز کرد و روی پای جونگکوک نشست
- بلیم بابایی
بعد از سی مین رسیده بودن و تهیونگ توی بغل جونگکوک داشت توی اینیستا میچرخید
با وایسادن جونگکوک نگاهی به دور ور کرد و با دیدن پارکینگ پیس رالی خوشحال درو باز کرد و پیاده شد
جونگکوک همپشت سرش پیاده شد و در ماشین رو قفل کردن....
یک ساعت بعد ساعت ۹
جونگکوک و بادیگاردا با استرس داشتن گوشه ناخونشون رو میجویدن
تهیونگ قبل سوار شدن ماشینش بانی دستی برای کوک تکون داد و سوار شد
شمارش معکوس شروع شده بود و همه طرفدارا تو ذوغ و شوغ بودن
۵
۴
۳
۲
۱
حرکت....
الماس سیاه
جونگکوک از پشت میزش بلند شد و ار دفترش خارج شد ، سری برای منشی تکون داد و به سمت پارکینگ رفت ، سوار ماشینش شد و به سمت خونه حرکت کرد
بعد تقریبا بیست مین رسیده بود خونه
درو خونه رو باز کرد و داخل رفت ، باساکت بودن خونه متوجه شد تهیونگ خوابه خوشحال شد که شاید پیست رالی رو یادش رفته باشه
به سمت اتاق حرکت کرد ، کتش رو دراورد و روی جالباسی اتاق آویزون کرد
روی تخت نشست و نگاهی به صورت قرق در خواب تهیونگ کرد
اروم پستونک تهیونگ رو از دهنش دراورد که با قرقر تهیونگ مواجه شد
تهیونگ اروم لای چشماشو باز کرد و با دیدن کوک سرشو نزدیک پای جونگکوک کرد تا موهاشو ناز کنه
جونگکوک شروع به ناز کردن موهای تهیونگ کرد و خم شد بوسه ای روی موهای تهیونگ گذاشت
-بابایی ساعت چنده ؟
+ هفت نیم بیبی
- پاشو بابا تو که حاضری برو پایین منم حاضر میشم امروز مسابقه داریما
+ نمیشه بیخیالش شی؟
تهیونگ لباشو جلو داد و خودشو لوس کرد
- گول دادم آلوم میلونم باشه بابایی؟(قول دادم اروم میرونم باشه بابایی؟)
جونگکوک اهی کشید و باشه ای زمزمه کرد و به سمت در رفت تا بره پایین
تهیونگ یه هودی قرمز و یه شلوار جین مشکی پوشید و رفت پایین کتونی سفید و مشکی نایکشو پوشید
برخلاف جونگکوک که تیپ رسمی داشت تیپ تهیونگ خیلی راحتی بود
تهیونگ در رارنده رو باز کرد و روی پای جونگکوک نشست
- بلیم بابایی
بعد از سی مین رسیده بودن و تهیونگ توی بغل جونگکوک داشت توی اینیستا میچرخید
با وایسادن جونگکوک نگاهی به دور ور کرد و با دیدن پارکینگ پیس رالی خوشحال درو باز کرد و پیاده شد
جونگکوک همپشت سرش پیاده شد و در ماشین رو قفل کردن....
یک ساعت بعد ساعت ۹
جونگکوک و بادیگاردا با استرس داشتن گوشه ناخونشون رو میجویدن
تهیونگ قبل سوار شدن ماشینش بانی دستی برای کوک تکون داد و سوار شد
شمارش معکوس شروع شده بود و همه طرفدارا تو ذوغ و شوغ بودن
۵
۴
۳
۲
۱
حرکت....
۱۷.۱k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.