🌑🍷وقتی مافیا بود...🍷🌑 part :۵۱

اول رفتم پتو انداختم روی کوک چون خیلی هوا سرد بود شومینه رو روشن کردم که دیدم داره برف میاد اونم چه برفی (ذوق)
رفتم دوتا هات چاکلت درست کردم کیک خیس شوکولاتی درست کردم نوتلا هم گذاشتم روی میز توت فرنگی ،خامه ،نون تست ،کره بادوم زمینی ،شیرکاکائو وشیر موز گذاشتم روی میز رفتم تا کوک رو بیدار کنم دیدم خیلی ناز خوابیده رفتم پایین کاناپه نشستم و موهاشو ناز کردم
+کوکی ،بانی من ،خرگوش من بیدار نمیشی
_اومممم یکم دیگه بزار بخوابم
+پاشو بورو دست و صورتتو بشور بعدش بیا صبحونه آماده کردم ،داره برف میاد ☺️
_اوم (پاشد نشست )میرم سرویس
+باشه بورو
رفتش پتو و بالشت رو برداشتم گذاشتم سر جاش دیدم اومد
_ته و لیا کوشون ؟
+بدون اینکه به من چیزی بگن رفتن اما الان دیدم پیام داده بهم نخواستم بیدارتون کنم و خداحافظی کرده منم ازش خداحافظی کردم راستی کی میریم چین
(نشستن پشت میز )
_آها ،نمیدونم هروقت تو بگی ،خودت کیکو درست کردی
+اوم آره خوشمزه شده
_خیلی ،از کی بیدار بودی
+یه سه ساعتی میشه ،بیا امروز بریم چین
_اوکیه ،صبحونتو بخور
+دیگه میل ندارم خوردم
_ا.ت
+باشه بابا میخورم
_هنوز دل درد داری ؟
+نه کمکم داره جای بخیم می‌ره
_خب خوبه بعدش بیا عوض کنم بخیتو زندگیم
+باشه ☺️
که گوشی کوک زنگ خورد برداشت رفت اتاق
وا چرا پیش من جواب نداد ...

حمایت پلیز 🍷