«شبهه» چرا نمی گیم مرگ بر عربستان؟ چطور می گیم مرگ بر اسر
«شبهه» چرا نمیگیم مرگ بر عربستان؟ چطور میگیم مرگ بر اسراییل در حالی که عراقیها تو 8 سال جنگ تحمیلی نزدیک یک میلیون ایرانی را کشته و مجروح کردند و چندین سئوال این چنینی...!
"پاسخ شبهه"
یعنی به جای "اسرائیل"، عربستان و عراق را دشمن خود بدانیم؟! مرگ بر امریکا، انگلیس و اسرائیل گفتن ما، بر اساس تعداد کشتهها و مجروحین در جنگها یا حوادث متفاوت نمیباشد.
قبل از پاسخ مستقیم به این سؤال که اخیراً بسیار در فضای مجازی منتشر میگردد، باید به نکاتی اساسی و ضروری توجه کنیم، چرا که میدانیم اولاً این سؤال من و شما و مردم نمیباشد، ثانیاً ظاهر سؤال خیلی ساده و شعاری به نظر میرسد، اما باطن و هدفش چنین نیست، ثالثاً اگر هدف را نفهمیم، هیچ فرقی نمیکند که پاسخ چه باشد؟
الف - یقیناً چنین نیست که گمان شود یک نفر همینطوری که راه میرفته و فکر میکرده، این سؤال به ذهنش خطور کرده و آن را در یکی از شبکههای مجازی مطرح کرده و سپس دست به دست چرخیده است! بلکه طرح این قبیل سؤالات برای اذهان عمومی، هدفدار و سازماندهی شده است. همه میدانیم که این سؤال و چند سؤال مشابه دیگر، پس از توافق حاصله در مذاکرات هستهای رواج یافت(؟!) وگرنه نزدیک به سه دهه است که از جنگ میگذرد، چرا الآن یادشان افتاده است؟! و چرا نمیگویند: صدام به تحریک امریکا و اروپا به ایران حمله کرد و آن همه کشته و مجروح و خرابی بر جای گذاشت، پس بگوییم: "مرگ بر امریکا و آلمان و ..."؟!
ب – مقامات امریکایی پیش از این گفته بودند که اگر چه بنا به دستور رهبر جمهوری اسلامی ایران، مذاکرات 1+5 فقط در خصوص فعالیتهای هستهای ایران میباشد، اما اگر شروط ما پذیرفته شود و توافق حاصل گردد، گام نخست برای تغییر رژیم در ایران است! [البته به قول مقام معظم رهبری، در خواب ببینند].
ج – مهمترین هدف امریکا از خصومت با نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران، حفظ ثبات و تداوم کشورگشایی و تقویت قدرت "اسرائیل غاصب" در منطقه و تشکیل خاورمیانهی جدید به رهبری اسرائیل میباشد؛ چرا که ایران قویترین کشور مخالف این رژیم غاصب و بچهکش است و مخالفت مردم با اسرائیل، سبب بیداری و جرأت گرفتن سایر ملل مسلمان منطقه و حتی غیر مسلمان در جهان گردیده است و حمایتهای مادی و معنوی این ملت است که سبب جان گرفتن مجدد مقاومت در فلسطین و لبنان و سوریه ...، با حضور نیروهای مؤمن و جهادی در میادین نبرد و دفاع گردیده است، تا آنجا که توان مقاومتی اسرائیل که به "ارتش کلاهک آهنین" مشهور بود به سی و سه روز و بیست و سه روز کاهش یابد - و این حقیقتی است که خود آنها بارها بر آن اذعان کردهاند.
د – از این رو، پس از توافق، ما در نهایت نگران آب سنگین و سبک و تعداد سانتریفیوژهای فعال ... و امیدوار به لطف و مرحمت امریکا و اروپا هستیم، اما آنها اهداف بعدی را نشانه رفتهاند و به سرعت در آن راستا گام بر میدارند؛ و البته عُمّال و اذناب داخلی نیز در فضاسازی لازم در سطح متفاوت و اذهان عمومی تلاش میکنند.
نکته:
یک – منتهی در نظر داشته باشیم که اتخاذ هر سیاستی، تحقق هر هدفی و انجام هر کاری، مستلزم برخورداری از حمایت "اذهان عمومی" میباشد و صِرف تصمیم دولتها و مجالس و سازمانها کافی نیست. چنان که دیدیم برای توجیه اشغال افغانستان، ماجرای یازده سپتامبر را پیش آوردند – برای اشغال عراق، دروغ برخورداری رژیم صدام از سلاحهای کشتار جمعی که امریکا و اروپا را تهدید میکنند را مطرح کردند و بعد هم گفتند: "معلوم شد که گزاراشات رسیده به ما صحیح نبوده است" – برای تجزیه خاک سوریه، ابتدا درگیری داخلیِ، توسط به اصطلاح جداییطلبان را پیشآوردند و سخن از دموکراسی در سوریه را فریاد زدند و سپس آنها را با نیروهای خارجی، پول، حمایت سیاسی و تبلیغاتی و مهمتر از همه تسلیحات نظامی، مجهز کردند که مبدل به داعش شدند و .... .
دو – در داخل کشور ایران نیز اگر میخواهند تغییر موضعی در سیاستهای کلان، اساسی و اصلی (در هر موضوعی) ایجاد کنند، نیازمند به پشتیبانی اذهان عمومی هستند، که یا با تبلیغ حاصل میشود و یا با تهدید. لذا هر دو سلاح را به کار گرفتهاند. چنان که بارها اذعان کردند که تحریم اقتصادی نیز فقط به قصد فشار بر مردم ایران است، تا از حمایت رژیم دست بردارند.
سه – از جمله تاکتیکهای جنگ نرم در این میدان، تغییر اجباری و اختیاری تمامی مواضع میباشد. در سطوح بالاتر در تلاشند تا بین جمهوری اسلامی ایران و کشورهای روسیه و چین و حتی سوریه و فلسطین و ... اختلاف بیاندازند و گرایشی در حد وابستگی شدید به غرب ایجاد کنند و در سطح مردمی، ضمن تبلیغات پنهان اقتصادی و سیاسی و ...، سؤالات و شبهاتی را ترویج میکنند که از یک سو به اختلافات منطقهای (مثل ایران و عربستان و قطر و امارات و ...) دامن بزنند و از
"پاسخ شبهه"
یعنی به جای "اسرائیل"، عربستان و عراق را دشمن خود بدانیم؟! مرگ بر امریکا، انگلیس و اسرائیل گفتن ما، بر اساس تعداد کشتهها و مجروحین در جنگها یا حوادث متفاوت نمیباشد.
قبل از پاسخ مستقیم به این سؤال که اخیراً بسیار در فضای مجازی منتشر میگردد، باید به نکاتی اساسی و ضروری توجه کنیم، چرا که میدانیم اولاً این سؤال من و شما و مردم نمیباشد، ثانیاً ظاهر سؤال خیلی ساده و شعاری به نظر میرسد، اما باطن و هدفش چنین نیست، ثالثاً اگر هدف را نفهمیم، هیچ فرقی نمیکند که پاسخ چه باشد؟
الف - یقیناً چنین نیست که گمان شود یک نفر همینطوری که راه میرفته و فکر میکرده، این سؤال به ذهنش خطور کرده و آن را در یکی از شبکههای مجازی مطرح کرده و سپس دست به دست چرخیده است! بلکه طرح این قبیل سؤالات برای اذهان عمومی، هدفدار و سازماندهی شده است. همه میدانیم که این سؤال و چند سؤال مشابه دیگر، پس از توافق حاصله در مذاکرات هستهای رواج یافت(؟!) وگرنه نزدیک به سه دهه است که از جنگ میگذرد، چرا الآن یادشان افتاده است؟! و چرا نمیگویند: صدام به تحریک امریکا و اروپا به ایران حمله کرد و آن همه کشته و مجروح و خرابی بر جای گذاشت، پس بگوییم: "مرگ بر امریکا و آلمان و ..."؟!
ب – مقامات امریکایی پیش از این گفته بودند که اگر چه بنا به دستور رهبر جمهوری اسلامی ایران، مذاکرات 1+5 فقط در خصوص فعالیتهای هستهای ایران میباشد، اما اگر شروط ما پذیرفته شود و توافق حاصل گردد، گام نخست برای تغییر رژیم در ایران است! [البته به قول مقام معظم رهبری، در خواب ببینند].
ج – مهمترین هدف امریکا از خصومت با نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران، حفظ ثبات و تداوم کشورگشایی و تقویت قدرت "اسرائیل غاصب" در منطقه و تشکیل خاورمیانهی جدید به رهبری اسرائیل میباشد؛ چرا که ایران قویترین کشور مخالف این رژیم غاصب و بچهکش است و مخالفت مردم با اسرائیل، سبب بیداری و جرأت گرفتن سایر ملل مسلمان منطقه و حتی غیر مسلمان در جهان گردیده است و حمایتهای مادی و معنوی این ملت است که سبب جان گرفتن مجدد مقاومت در فلسطین و لبنان و سوریه ...، با حضور نیروهای مؤمن و جهادی در میادین نبرد و دفاع گردیده است، تا آنجا که توان مقاومتی اسرائیل که به "ارتش کلاهک آهنین" مشهور بود به سی و سه روز و بیست و سه روز کاهش یابد - و این حقیقتی است که خود آنها بارها بر آن اذعان کردهاند.
د – از این رو، پس از توافق، ما در نهایت نگران آب سنگین و سبک و تعداد سانتریفیوژهای فعال ... و امیدوار به لطف و مرحمت امریکا و اروپا هستیم، اما آنها اهداف بعدی را نشانه رفتهاند و به سرعت در آن راستا گام بر میدارند؛ و البته عُمّال و اذناب داخلی نیز در فضاسازی لازم در سطح متفاوت و اذهان عمومی تلاش میکنند.
نکته:
یک – منتهی در نظر داشته باشیم که اتخاذ هر سیاستی، تحقق هر هدفی و انجام هر کاری، مستلزم برخورداری از حمایت "اذهان عمومی" میباشد و صِرف تصمیم دولتها و مجالس و سازمانها کافی نیست. چنان که دیدیم برای توجیه اشغال افغانستان، ماجرای یازده سپتامبر را پیش آوردند – برای اشغال عراق، دروغ برخورداری رژیم صدام از سلاحهای کشتار جمعی که امریکا و اروپا را تهدید میکنند را مطرح کردند و بعد هم گفتند: "معلوم شد که گزاراشات رسیده به ما صحیح نبوده است" – برای تجزیه خاک سوریه، ابتدا درگیری داخلیِ، توسط به اصطلاح جداییطلبان را پیشآوردند و سخن از دموکراسی در سوریه را فریاد زدند و سپس آنها را با نیروهای خارجی، پول، حمایت سیاسی و تبلیغاتی و مهمتر از همه تسلیحات نظامی، مجهز کردند که مبدل به داعش شدند و .... .
دو – در داخل کشور ایران نیز اگر میخواهند تغییر موضعی در سیاستهای کلان، اساسی و اصلی (در هر موضوعی) ایجاد کنند، نیازمند به پشتیبانی اذهان عمومی هستند، که یا با تبلیغ حاصل میشود و یا با تهدید. لذا هر دو سلاح را به کار گرفتهاند. چنان که بارها اذعان کردند که تحریم اقتصادی نیز فقط به قصد فشار بر مردم ایران است، تا از حمایت رژیم دست بردارند.
سه – از جمله تاکتیکهای جنگ نرم در این میدان، تغییر اجباری و اختیاری تمامی مواضع میباشد. در سطوح بالاتر در تلاشند تا بین جمهوری اسلامی ایران و کشورهای روسیه و چین و حتی سوریه و فلسطین و ... اختلاف بیاندازند و گرایشی در حد وابستگی شدید به غرب ایجاد کنند و در سطح مردمی، ضمن تبلیغات پنهان اقتصادی و سیاسی و ...، سؤالات و شبهاتی را ترویج میکنند که از یک سو به اختلافات منطقهای (مثل ایران و عربستان و قطر و امارات و ...) دامن بزنند و از
۲۰.۷k
۰۵ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.