تهیونگ : پامو گزاشتم رو پل که یهو ات تعادلش از دست داد و
تهیونگ : پامو گزاشتم رو پل که یهو ات تعادلش از دست داد و از روی پل افتاد دور اطراف و نگاه کردم هیچ کس نبود برای نجات جون ات باید از خونآشام بودنم استفاده میکردم( سوپرایز ) تو یه حرکت خیلی سریع ات رو گرفتم تو بغلم و رفتم اونور پل ات تو بغلم شبی یه بچه جوجه بوددد خیلی کیوت بود
ات ویو : تهیونگ پاشو گزاشت روی پل که پل تکون خورد و من از روی پل پرت شدم پایین این سری دیگه قطعا میمردم پس چشامو بستم و خودمو به باد سپردم ازما یهو یه چیزی دور کمرم احساس کردم و چشامو باز کردم تو بغل تهیونگ داشتم برواز میکردم حس میکردم خوابه ولی نبود
تهیونگ : تو خوبی چیزیت نشده
ات : تو تتو تووو چچجوری توتونستی این کارو بکنی تتتو چی هستی
تهیونگ : ات آروم باش ببین بزار برات توضیح بدم من خونآشامم و برای اینکه هویتم لو نره نمیتونم با کسی قاطی شم واسه همینه که خیلیا از من بدشون میاد
ات : خب زود تر میگفتی
تهیونگ : ینی ازم نمیترسی
ات : نه واسه چی بترسم خیلیم خفنه پس از این به بعد دوستمی
تهیونگ : خدایی خیلی عجیبی
ات : به تو رفتم دوست جونم حالا بلن شو بریم پرچممونو پیدا کنیم
تهیونگ : پیدا کردمش
ات : چجوری من هنو تو بغلتم
تهیونگ : تو دستمو نگا
ات : یا خدااا کی پیداش کردی
تهیونگ : ما اینیم دیگه
ات : بهت حسودیم شد هعیی
تهیونگ : خب دیگه بلند شو بریم واسه برد
ات : باشه بریم
تهیونگ : بدو اونور پلو نگا الان مییرسن بهمون
ات : نگا اونجا وایستادن بدو
تهیونگ نفس زنان : اخیی رسیدیم
ات : بفرما اینم پرچم ما
معلم : چقدر زود رسیدین فک نمیکردم
تهیونگ : چرا
معلم : آخه اصا با هم نمیسازین گفتم یکی میاد یکی بر میگرده
ات : کی گفته تهیونگ رفیقمه
معلم : که اینطور
تهیونگ : خب بیلطای ما رو بده
معلم : بفرما این مال تو اینم مال ات
ات : خب به سلامت ما دیگه میریم......
ات ویو : تهیونگ پاشو گزاشت روی پل که پل تکون خورد و من از روی پل پرت شدم پایین این سری دیگه قطعا میمردم پس چشامو بستم و خودمو به باد سپردم ازما یهو یه چیزی دور کمرم احساس کردم و چشامو باز کردم تو بغل تهیونگ داشتم برواز میکردم حس میکردم خوابه ولی نبود
تهیونگ : تو خوبی چیزیت نشده
ات : تو تتو تووو چچجوری توتونستی این کارو بکنی تتتو چی هستی
تهیونگ : ات آروم باش ببین بزار برات توضیح بدم من خونآشامم و برای اینکه هویتم لو نره نمیتونم با کسی قاطی شم واسه همینه که خیلیا از من بدشون میاد
ات : خب زود تر میگفتی
تهیونگ : ینی ازم نمیترسی
ات : نه واسه چی بترسم خیلیم خفنه پس از این به بعد دوستمی
تهیونگ : خدایی خیلی عجیبی
ات : به تو رفتم دوست جونم حالا بلن شو بریم پرچممونو پیدا کنیم
تهیونگ : پیدا کردمش
ات : چجوری من هنو تو بغلتم
تهیونگ : تو دستمو نگا
ات : یا خدااا کی پیداش کردی
تهیونگ : ما اینیم دیگه
ات : بهت حسودیم شد هعیی
تهیونگ : خب دیگه بلند شو بریم واسه برد
ات : باشه بریم
تهیونگ : بدو اونور پلو نگا الان مییرسن بهمون
ات : نگا اونجا وایستادن بدو
تهیونگ نفس زنان : اخیی رسیدیم
ات : بفرما اینم پرچم ما
معلم : چقدر زود رسیدین فک نمیکردم
تهیونگ : چرا
معلم : آخه اصا با هم نمیسازین گفتم یکی میاد یکی بر میگرده
ات : کی گفته تهیونگ رفیقمه
معلم : که اینطور
تهیونگ : خب بیلطای ما رو بده
معلم : بفرما این مال تو اینم مال ات
ات : خب به سلامت ما دیگه میریم......
۵.۸k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.