چند پارتی لینو،وقتی باهم میرین مسافرت و... p3(آخر)
#لینو #استری_کیدز #استی #سناریو
همچنان نگاهش میکردی،هنوز تو شوک بودی که یهو با حرفش به خودت اومدی
÷میدونم تو عم همین احساسو داری ات،پس بزار امشب تورو مال خودم کنم
به سمت لبات حمله ور شد و یه دستشو دور کمرت برد و با دست دیگش صورتتو لمس میکرد
میدونستی بهت حس داره اما هیچوقت فکر نمیکردی انقدر تشنه لبات باشه؛چشماتو بستی و همراهیش کردی(و تا صبح چند باری باهم نماز خوندین✨)
.
.
چشماتو باز کردی،صبح شده بود و شما دوتا برهنه روی تخت بودین. لینو از پشت بغلت کرده بود و سرشو روی شونت گذاشته بود نفساشو حس میکردی؛درد زیادی رو به خاطر شب قبل داشتی و سعی کردی آروم بلند شی تا قرص بخوری که یهو به سمت خودش کشیدت
÷کجا خانوم لی؟
+درد دارم مینهو
÷چرا عزیزم؟
+یادت نمیاد دیشب باهام چیکار کردی؟
خنده ای کرد
÷دیشب تورو مال خودم کردم دیگه
+ولی دارم از درد میمرم
÷برای اینکه امضای من روت باشه باید یکم درد بکشی خوشگله
توی همون حال شروع کرد به ماساژ دادن شکمت
÷خودتم دیشب منو خوب همراهی کردیا
خندیدی
+عجب آدمی هستی
÷مگه دروغ میگم؟خودتم دوست داشتی اون اتفاق بیوفته مگه نه؟
به سمتش برگشتی خودتو توی بغلش جا دادی
+امن فقط جرعت به زبون آوردن عشقمو نداشتم
÷الان میتونی اعتراف کنی
سرتو از سینش جدا کردی به چشماش نگاه کردی
+عاشقتم لینو...
همچنان نگاهش میکردی،هنوز تو شوک بودی که یهو با حرفش به خودت اومدی
÷میدونم تو عم همین احساسو داری ات،پس بزار امشب تورو مال خودم کنم
به سمت لبات حمله ور شد و یه دستشو دور کمرت برد و با دست دیگش صورتتو لمس میکرد
میدونستی بهت حس داره اما هیچوقت فکر نمیکردی انقدر تشنه لبات باشه؛چشماتو بستی و همراهیش کردی(و تا صبح چند باری باهم نماز خوندین✨)
.
.
چشماتو باز کردی،صبح شده بود و شما دوتا برهنه روی تخت بودین. لینو از پشت بغلت کرده بود و سرشو روی شونت گذاشته بود نفساشو حس میکردی؛درد زیادی رو به خاطر شب قبل داشتی و سعی کردی آروم بلند شی تا قرص بخوری که یهو به سمت خودش کشیدت
÷کجا خانوم لی؟
+درد دارم مینهو
÷چرا عزیزم؟
+یادت نمیاد دیشب باهام چیکار کردی؟
خنده ای کرد
÷دیشب تورو مال خودم کردم دیگه
+ولی دارم از درد میمرم
÷برای اینکه امضای من روت باشه باید یکم درد بکشی خوشگله
توی همون حال شروع کرد به ماساژ دادن شکمت
÷خودتم دیشب منو خوب همراهی کردیا
خندیدی
+عجب آدمی هستی
÷مگه دروغ میگم؟خودتم دوست داشتی اون اتفاق بیوفته مگه نه؟
به سمتش برگشتی خودتو توی بغلش جا دادی
+امن فقط جرعت به زبون آوردن عشقمو نداشتم
÷الان میتونی اعتراف کنی
سرتو از سینش جدا کردی به چشماش نگاه کردی
+عاشقتم لینو...
۲۷.۵k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.