پارت 1 داستان بعد تصادف ❤️🫂

صدای جیغغغغغغغغغغغغع دود شلوغی مردم سرمای هوا کنار جاده
پلیس: یه زن حامله با دوست پسرش تصادف کردن
مردم: اخی حیف بود نگا چقد خوشگلن خداکنه طوریشون نشه
دوهی : جونگکوک
جونگکوک: دوهی
دکترا: بیمار زن ۲۲ ساله حامله ببرین اتاق عمل
دکترا: بیمار مرد ۲۸ ساله ببرینش اتاق عمل
پرستارا: حال زنه خیلی وخیمه
کل اعضا اومدع بودن بيمارستان داشتن گریه می کردن
اعضا: دکتر جونگکوک حالش خوبه
دکتر: بله به بخش منتقل میشه
اعضا: دو هی چی؟
دکتر: متاسفانه هر کاری کردیم نتونستیم نجاتش بدیم داخل کما هستن ولی بچشون به طرز عجیبی سالمه
۳ ماه گذشت ولی دوهی به هوش نیومد
اعضا نا امید شده بودن جونگکوک نا امید شده بود
دیگه کسی ملاقاتش نمی اومد
رسانه های خبری: جونگکوک عضو گروه بی تی اس خودش دوست دخترش را با ماشین زیر گرفت
جونگکوک: اینطور نیستتت
اعضا: باید انکار کنی که دوهی دوست دخترته و ازت حاملست
جونگکوک: نه نمیتونم
رئیس کمپانی بیگ هیت: باید با یکی دیگه قرار بزاری تا این شایعه ها بخوابه و دوباره محبوبیتت رو بدست بیاری
جونگکوک: نه نمیشه
بیگ هیت: پس باید از بی تی اس بری
جونگکوک: باشه قبول می کنم
جونگکوک: ولی به دوهی چی بگم بچمو چیکار کنم
بیگ هیت: اون درصد زنده موندنش صفره
جونگکوک با یک ایدل معروف کره ای قرار گذاشت و اونو دوست دخترش معرفی کرد
۵ ماه گذشت
لونا ۸ ماهه شده بود
پرستارا: دکتر بیاین مریض دو دوهی .‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...‌‌