𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆 ⁷²
𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆 ⁷²
chapter②
داروی مناسبی برای عفونت زخمش دادم اما شاید یکم تبش و عفونت زخمش بیشتر بشه... اما کوک بیدی نیست که با این باد ها بلرزه، قویه و با زخم و تبش مبارزه میکنه!...
کوک: ات
ات: اوهوم؟
کوک: منو ببخش دیگه من مجبور بودم
ات: دیگه از اون روز صحبت نکن!.. استراحت کن تا یکم دیگه سوپتو بیارم...
با تکوک دادن سرش تایید کرد کمی سرشو تکون داد و من هم به سمت آشپزخونه رفتم تا سوپ رو ظرفی بریزم...
دمنوشی که درست کرده بودمم کنارش گذاشتم و دوباره رفتم و با پام درو باز کردم...
سینی رو روی میز گذاشتم و به کوک کمک کردم یکم بالا تر بیاد...
معلومه دردش اومده...
"سوپو روی پاش گذاشتم و لیوان دمنوش رو نزدیک تر اورد...
نشستم رو تخت...
چیزی نمیخورد...
ات: چرا چیزی نمیخوری؟ نترس مسمومت نمیکنم
کوک: میخوام تو غذا رو بهم بدی
ات: چلاق نیستی که دوتا دست سالم داری!*کلافه*
کوک: تو زخمم رو بخیه زدی، غذا رو درست کردی الان میخوام غذا رو به خوردم بدی!
ات: بگیر غذاتو بخور بخواب*جدی*
موهاشو ژولیده کرد که دو برابر کیوت شد!
(پارتای دیگه داره آپلود میشه اگر نت یاری کنه)
chapter②
داروی مناسبی برای عفونت زخمش دادم اما شاید یکم تبش و عفونت زخمش بیشتر بشه... اما کوک بیدی نیست که با این باد ها بلرزه، قویه و با زخم و تبش مبارزه میکنه!...
کوک: ات
ات: اوهوم؟
کوک: منو ببخش دیگه من مجبور بودم
ات: دیگه از اون روز صحبت نکن!.. استراحت کن تا یکم دیگه سوپتو بیارم...
با تکوک دادن سرش تایید کرد کمی سرشو تکون داد و من هم به سمت آشپزخونه رفتم تا سوپ رو ظرفی بریزم...
دمنوشی که درست کرده بودمم کنارش گذاشتم و دوباره رفتم و با پام درو باز کردم...
سینی رو روی میز گذاشتم و به کوک کمک کردم یکم بالا تر بیاد...
معلومه دردش اومده...
"سوپو روی پاش گذاشتم و لیوان دمنوش رو نزدیک تر اورد...
نشستم رو تخت...
چیزی نمیخورد...
ات: چرا چیزی نمیخوری؟ نترس مسمومت نمیکنم
کوک: میخوام تو غذا رو بهم بدی
ات: چلاق نیستی که دوتا دست سالم داری!*کلافه*
کوک: تو زخمم رو بخیه زدی، غذا رو درست کردی الان میخوام غذا رو به خوردم بدی!
ات: بگیر غذاتو بخور بخواب*جدی*
موهاشو ژولیده کرد که دو برابر کیوت شد!
(پارتای دیگه داره آپلود میشه اگر نت یاری کنه)
۱۲.۸k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.