بیبی بوی کوچولوی من پارت:۸

خب خب اینم پارت بعدی لذت ببرید😂
بیبی بوی کوچولوی من پارت:۸
.
.
.
رفتم پایین دیدم یونگی جلوم رو گرفت..
(یونگی_ جیمین+)
_کجا؟!
+دارم یا تهیونگ میرم بیرون.
_اوکی زود بیا خونه کارت دارم
+اوهوم
که یونگی لبمو بوسید
_خوش بگذره(لبخند)
+مرسی
رفتم که دیدم تهیونگ منتظرمه
+سلام
/سلام داداش خوبی
+اره
/بریم؟
+بریم
ویو ته:
واقعیتش با بچه ها جرعت و حقیقت بازی کردیم که کوک بهم گفت باید یه کاری کنم...
فلش بک به بازی:
(کوک*)
*خب افتاد رو تو
/یا خدا
(خنده)
*خب جرعت یا حقیقت
/معلومه جرعت
*خب خب نگاه کن تو باید به جیمین بگی یونگی داره بهش خیانت میکنه چند تا عکس فوتوشاپ هم میگیریم تا شک نکنه!
/کوک این کارو نمیکنم
*مطمعنی؟!(جدی)
/اخه اون دوتا خیلی همو دوست دارن
*من نمیدونم دیگه
/هوف اوکی
پایان فلش بک...
.
.
.
کم گذاشتم چون امروز یه پارت گذاشته بودم پارت بعدی قول میدم زیاد باشه
شرط ها نرسیده بود هنوز ولی گذاشتم:)!
لایک:۵
کامنت:۵
بیبی بوی کوچولوی من پارت:۸
.........