رز وحشی... فیک تهیونگ
پارت:18
چشمامو باز کردم و دیدم توی بغل تهیونگ خوابیدم
ی جوری منو بغل کرده بود ک انگار میخام فرار کنم
دستشو از دور کمرم برداشتم و خواستم برم ک گفت:
+هومم جایی..نرو(توی خواب
خندیدم و گفتم:
-نمیخام جایی برم
و اروم از کنارش بلند شدم و رفتم بیرون
اول رفتم توی اتاق خودم و ی لباس درست پوشیدم و اب هم ب صورتم زدم
و رفتم پایین تا ی چیزی درست کنم
شکمم داشت باهام حرف میزد اینقدر که گشنم بود
داشتم اشپزی میکردم ک دستی دور کمرم حلقه شد
هینی کشیدم
+نترس منم
-تو عادت داری منو سکته بدی!
+داری چی درست میکنی
-پنکیک
+اخجون
خندیدم ب کیوت بودنش
-برو بشین الان میارم برات
+اوهوم باشه
ی برش از پنکیک رو برداشت و بوش کرد
-توش سم نریختما
+نه نگران سم نیستم میخام بیینم بوی بدی نمیده و قابل خوردنه
اخم کردم و بلند شدم و رفتم سمتش
-بده تا بشقاب رو ببرم نمیخاد بخوری
دستم رو گرفت و کشید افتادم رو پاش
+خب الان جات خوبه
-تهیونگ بزار برم
+من راحتم
-تهیونگ!
+باشه بابا حالا چرا عصبانی میشی
دستشو دور کمرم برداشت و بلند شدم و رفتم سر جای اولم نشستم
یکم ازش رو وارد دهنش کرد و جوید
-چطوره
اخم کرده بود
-بد مزست
+نه این خیلی خوبه
خندیدم و گفتم:
-ما اینیم دیگه
بعد از خوردن خوردن صبحونه میخاستم ظرف هارو بشورم
+ظرف هارو ول کن ما باید بریم خرید
-خرید؟
+مگ نگفتم میخایم بریم ی مهمونی
-اها خب باشه الان سریع اماده میکنم تا بریم
.
.
-اومدم بریم
+بریم
-چ عجب ی بار شده کت و شلوار نپوشیدی
+اگ دوست داری تا برم بپوشم
-نه همینجوری خوبه بریم دیگه
دستمو گرفت
+الان بریم
رفتیم و سوار ماشین شدیم
-اووو دارم چیزای جدید میبینم
+چ چیز جدیدی
-بدون راننده
+دیگه امروز رو فقط گذاشتم برای تو
لبخندی زدم و از شیشه بیرون رو نگاه کردم ...ادامه دارد
شرط:
کامنت:کامنت حمایت
#فیک #تهیونگ #بی_تی_اس
چشمامو باز کردم و دیدم توی بغل تهیونگ خوابیدم
ی جوری منو بغل کرده بود ک انگار میخام فرار کنم
دستشو از دور کمرم برداشتم و خواستم برم ک گفت:
+هومم جایی..نرو(توی خواب
خندیدم و گفتم:
-نمیخام جایی برم
و اروم از کنارش بلند شدم و رفتم بیرون
اول رفتم توی اتاق خودم و ی لباس درست پوشیدم و اب هم ب صورتم زدم
و رفتم پایین تا ی چیزی درست کنم
شکمم داشت باهام حرف میزد اینقدر که گشنم بود
داشتم اشپزی میکردم ک دستی دور کمرم حلقه شد
هینی کشیدم
+نترس منم
-تو عادت داری منو سکته بدی!
+داری چی درست میکنی
-پنکیک
+اخجون
خندیدم ب کیوت بودنش
-برو بشین الان میارم برات
+اوهوم باشه
ی برش از پنکیک رو برداشت و بوش کرد
-توش سم نریختما
+نه نگران سم نیستم میخام بیینم بوی بدی نمیده و قابل خوردنه
اخم کردم و بلند شدم و رفتم سمتش
-بده تا بشقاب رو ببرم نمیخاد بخوری
دستم رو گرفت و کشید افتادم رو پاش
+خب الان جات خوبه
-تهیونگ بزار برم
+من راحتم
-تهیونگ!
+باشه بابا حالا چرا عصبانی میشی
دستشو دور کمرم برداشت و بلند شدم و رفتم سر جای اولم نشستم
یکم ازش رو وارد دهنش کرد و جوید
-چطوره
اخم کرده بود
-بد مزست
+نه این خیلی خوبه
خندیدم و گفتم:
-ما اینیم دیگه
بعد از خوردن خوردن صبحونه میخاستم ظرف هارو بشورم
+ظرف هارو ول کن ما باید بریم خرید
-خرید؟
+مگ نگفتم میخایم بریم ی مهمونی
-اها خب باشه الان سریع اماده میکنم تا بریم
.
.
-اومدم بریم
+بریم
-چ عجب ی بار شده کت و شلوار نپوشیدی
+اگ دوست داری تا برم بپوشم
-نه همینجوری خوبه بریم دیگه
دستمو گرفت
+الان بریم
رفتیم و سوار ماشین شدیم
-اووو دارم چیزای جدید میبینم
+چ چیز جدیدی
-بدون راننده
+دیگه امروز رو فقط گذاشتم برای تو
لبخندی زدم و از شیشه بیرون رو نگاه کردم ...ادامه دارد
شرط:
کامنت:کامنت حمایت
#فیک #تهیونگ #بی_تی_اس
۵۹.۱k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.