شات هشتم
پسرا هم از موضوع خبر داشتن امروز هم واسهی اینکه حال و عوام عوض بشه قرار بود بریم شهر بازی رفتیم آماده شدیم نمیشه گفت بهم خوش میگذشت اما لبخند مصنوعی میزدم تا حداقل بقیه رو ناراحت نکنم
کمی گشتیم از پسرا جدا شدم داشتم میگشتم که چشمم به پسری خورد بهش میخورد سه سالش باشه رفت نزدیکتر پیش یه مغازه ای به عروسک ببری که اونجا بود نگاه میکرد ولی انگار نمیتونست بخره کسی هم پیشش نبود رفتم نزدیکتر و جلوش زانو زدم تا چهرش رو ببینم چرا اینقدر شبیه من بود
سلام آقا پسر
ته جین مامانم بهم گفت با غریبه ها حرف نزنم در ضمن من کوچولو نیستم بزرگ شدم و قرار پرنس مامانم بشم
اوو پس بابات چی
ته جین من بابا ندارم و نمیخوام اون مامانم رو ترک کرد ازش متنفرم
تهیونگ اشکال نداره چطوره من برات اون عروسک رو بگیرم هوم
ته جین باشه
تهیونگ نمیدونم چرا خیلی دلم میخواد پیش این پسره باشم دلیلش رو نمیدونم رفتم جلو و بازی رو بردم و بهش عروسک رو دادم خیلی خوشحال شد گفتم
پسر کوچولو مامانت کجاست
ته جین وای نه مامانم
بعد سریع دوید و رفت دیدم پرید بغل یه دختر صورت دختره مشخص نبود ولی دیدمش موهای بلند سیاهی داشت درست مثل ا/ت من
کمی گشتیم از پسرا جدا شدم داشتم میگشتم که چشمم به پسری خورد بهش میخورد سه سالش باشه رفت نزدیکتر پیش یه مغازه ای به عروسک ببری که اونجا بود نگاه میکرد ولی انگار نمیتونست بخره کسی هم پیشش نبود رفتم نزدیکتر و جلوش زانو زدم تا چهرش رو ببینم چرا اینقدر شبیه من بود
سلام آقا پسر
ته جین مامانم بهم گفت با غریبه ها حرف نزنم در ضمن من کوچولو نیستم بزرگ شدم و قرار پرنس مامانم بشم
اوو پس بابات چی
ته جین من بابا ندارم و نمیخوام اون مامانم رو ترک کرد ازش متنفرم
تهیونگ اشکال نداره چطوره من برات اون عروسک رو بگیرم هوم
ته جین باشه
تهیونگ نمیدونم چرا خیلی دلم میخواد پیش این پسره باشم دلیلش رو نمیدونم رفتم جلو و بازی رو بردم و بهش عروسک رو دادم خیلی خوشحال شد گفتم
پسر کوچولو مامانت کجاست
ته جین وای نه مامانم
بعد سریع دوید و رفت دیدم پرید بغل یه دختر صورت دختره مشخص نبود ولی دیدمش موهای بلند سیاهی داشت درست مثل ا/ت من
۲۵.۷k
۱۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.