زندگی با یک مافیا 🖤🙂
p6
( ات ویو )
هوفففف عکاسی تموم شد ساعت رو نگاه کردم
ساعت ۲:۳۰ بود شوگا قطعا الان خوابیده بود
لباس موقع اومدنم رو پوشیدم تو خیابونا شروع کردم راه رفتن
خیابونا خیلی خلوت بود البته یه ذره هم ترسناک بود
هنذفریم رو از تو کیفم دراوردم و یه آهنگ گذاشتم و راه رفتم
درسته خیابونا خلوت و ترسناک بود ولی آرامش خاصی بهم میداد :)
که بعد چند دقیقه یه حس بدی بهم دست داد انگار یه نفر داره بهم نگاه میکنه
بدون اینکه ضایع بازی در بیارم پشت سرم رو نگاه کردم
دیدم یه مرد که سر تا پاش سیاه بود داشت دنبالم میومد
من اهمیتی ندادم و به راهم ادامه دادم
چند دقیقه بعد صدای پاها تند تر شد که انگار داره بهم نزدیک تر میشه
یکم احساس استرس گرفتم موبایلم رو برداشتم و به شوگا زنگ زدم
بعد چند بوق شوگا برداشت
شوگا : هوممم چیه ؟ ( خوابالو )
( کلا حرفای شوگا با خابالودگیه )
ات : احساس میکنم یکی دنبالمه ( آروم )
شوگا : نه بابا خوب چند نفر توی خیابون با تو هم مسیر باشن مگه دارن تعقیبت میکنن ؟
ات : اخه من و اون فقط تو ی خیابونیم !
شوگا : ات مسخره بازی در نیار
شوگا : ات اتتتتتتت
( ات ویو )
داشتم با شوگا حرف میزدم که همون مرد دستمال رو گرفت جلو بینیم
و سیاهی !
خ
م
ا
ر
ی
یاع یاع 😂
برای پارت بعد
لایک : ۶ تا ( چون کم گذاشتم )
کامنت : ۷ تا
بای بای 🫶🏻🫶🏻🫶🏻💋💋💋
( ات ویو )
هوفففف عکاسی تموم شد ساعت رو نگاه کردم
ساعت ۲:۳۰ بود شوگا قطعا الان خوابیده بود
لباس موقع اومدنم رو پوشیدم تو خیابونا شروع کردم راه رفتن
خیابونا خیلی خلوت بود البته یه ذره هم ترسناک بود
هنذفریم رو از تو کیفم دراوردم و یه آهنگ گذاشتم و راه رفتم
درسته خیابونا خلوت و ترسناک بود ولی آرامش خاصی بهم میداد :)
که بعد چند دقیقه یه حس بدی بهم دست داد انگار یه نفر داره بهم نگاه میکنه
بدون اینکه ضایع بازی در بیارم پشت سرم رو نگاه کردم
دیدم یه مرد که سر تا پاش سیاه بود داشت دنبالم میومد
من اهمیتی ندادم و به راهم ادامه دادم
چند دقیقه بعد صدای پاها تند تر شد که انگار داره بهم نزدیک تر میشه
یکم احساس استرس گرفتم موبایلم رو برداشتم و به شوگا زنگ زدم
بعد چند بوق شوگا برداشت
شوگا : هوممم چیه ؟ ( خوابالو )
( کلا حرفای شوگا با خابالودگیه )
ات : احساس میکنم یکی دنبالمه ( آروم )
شوگا : نه بابا خوب چند نفر توی خیابون با تو هم مسیر باشن مگه دارن تعقیبت میکنن ؟
ات : اخه من و اون فقط تو ی خیابونیم !
شوگا : ات مسخره بازی در نیار
شوگا : ات اتتتتتتت
( ات ویو )
داشتم با شوگا حرف میزدم که همون مرد دستمال رو گرفت جلو بینیم
و سیاهی !
خ
م
ا
ر
ی
یاع یاع 😂
برای پارت بعد
لایک : ۶ تا ( چون کم گذاشتم )
کامنت : ۷ تا
بای بای 🫶🏻🫶🏻🫶🏻💋💋💋
۵.۷k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.