hi
#دوپارتی_از_فیلیکس
با خوردن نور یه چشم هات چشم هاتو وا کردی یه غلط زدی و پسری رو کنارت دیدی که مثل فرشته ها خوابیده بود اون برات حکم خدا رو داشت.
منتظر موندی چشم هاشو وا کنه چند دفه گذشت ولی بیدار نشد همیشه این ساعت گوشیش زنگ میخورد باید میرفت سر کار پس رفتی جلو و ل.بات رو ل.باهاش قرار دادی یه خودش تکونی داد و دستش رو گذاشت پشت کمرت وکنترل بوسه رو دست گرفت بعد چند دقه جدا شد
(علامت ا/ت _ علامت فیلیکس+
+صبح بخیر بیب دلت تنگ شده بود؟
_نه.. فقط باید میفرستی سر کار بلند نشدی
+مگه یادت نیست امروز چه روزیه؟
یکم فکر کردی امروز دومین سالگرد ازدواجتون بود
_امروز... سالگرد ازدواج مونه
+درسته بیب..... برای همین امروز رو مرخصی گرفتم تا بریم خوش بگذرونیم
_واقعا( با ذوق)
+اره حالا پاشو بریم دست و صورتمون رو بشوریم بعد بریم بیرون
_باشه
بعد از انجام دادن کار های مورد نظر یه لباس ساده پوشیدم که فیلیکس با یه پیرهن و شلوار مشکی اومد تو اتاق استین هاشو داده بود بالا و اون موهای مشکی بلندش خیلی جذابش کرده بود
+بین میگن یه لباس مجلسی بپوش میخوایم بریم جشن بگیریم این خیلی ساده اس بیب
_عا... خب باهاش چشم
یه لباس مجلسی پوشیدم(عکسشو استوری میکنم)دست فیلیکس رو گرفتی و باهاش رفتی امروز فرصت خوبی بود برای چیزی که یه هفته اس ازش مطمئن شدی سوار ماشین شدی و فیلیکس به سمت ساحل رفت....
بچه ها الان دارم میرم کلاس برگردم تمومش میکنم
با خوردن نور یه چشم هات چشم هاتو وا کردی یه غلط زدی و پسری رو کنارت دیدی که مثل فرشته ها خوابیده بود اون برات حکم خدا رو داشت.
منتظر موندی چشم هاشو وا کنه چند دفه گذشت ولی بیدار نشد همیشه این ساعت گوشیش زنگ میخورد باید میرفت سر کار پس رفتی جلو و ل.بات رو ل.باهاش قرار دادی یه خودش تکونی داد و دستش رو گذاشت پشت کمرت وکنترل بوسه رو دست گرفت بعد چند دقه جدا شد
(علامت ا/ت _ علامت فیلیکس+
+صبح بخیر بیب دلت تنگ شده بود؟
_نه.. فقط باید میفرستی سر کار بلند نشدی
+مگه یادت نیست امروز چه روزیه؟
یکم فکر کردی امروز دومین سالگرد ازدواجتون بود
_امروز... سالگرد ازدواج مونه
+درسته بیب..... برای همین امروز رو مرخصی گرفتم تا بریم خوش بگذرونیم
_واقعا( با ذوق)
+اره حالا پاشو بریم دست و صورتمون رو بشوریم بعد بریم بیرون
_باشه
بعد از انجام دادن کار های مورد نظر یه لباس ساده پوشیدم که فیلیکس با یه پیرهن و شلوار مشکی اومد تو اتاق استین هاشو داده بود بالا و اون موهای مشکی بلندش خیلی جذابش کرده بود
+بین میگن یه لباس مجلسی بپوش میخوایم بریم جشن بگیریم این خیلی ساده اس بیب
_عا... خب باهاش چشم
یه لباس مجلسی پوشیدم(عکسشو استوری میکنم)دست فیلیکس رو گرفتی و باهاش رفتی امروز فرصت خوبی بود برای چیزی که یه هفته اس ازش مطمئن شدی سوار ماشین شدی و فیلیکس به سمت ساحل رفت....
بچه ها الان دارم میرم کلاس برگردم تمومش میکنم
۳.۱k
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.