ممنوعه پارت: ۳
شب*
یونجی ویو
همینطوری ک داشتم ظرفارو میشستم
ب گوشیم پیام. اومد میدونستم کیه
دستامو خشک کردم و گوشیو برداشتم
طبق. معمول گیونگ بود
(پیام یونجی و گیونگ)
گیونگ: میگم یونجی امشب میای بار دیگه؟
یونجی: میام میام حالا چرا انقدر مهمه ب این بار بریم
گیونگ: یادته گفتم ی پسره بهم شماره داد؟
یونجی: وای ای خدا تو باز روی یکی کراش زدی بچهه؟
گیونگ: اهوممم امشب منو دعوت کرد بار منم بدون دوست کصخلم نمیرم
یونجی:پس فکنم نباید بری!
گیونگ: عاااا یونجی همین یبار بخاطر منن
یونجی: عوفف باشه گیونگ ولی اون لباس بازرو نپوشی دردسر میشه(بله ایشون شوهرشون هستن🗿)
گیونگ: خیلخوب باشه حالا من برم حاضر شم توعم برو لباس قشنگ بپوشیااا ارایشم کنن میخام شوهر گیربیارم برات
یونجیی: گمشوووو
گیونگ: سریع برو حاضر شو
بعد از این گوشی رو گذاشتم رو میز و رفتم توی اتاقم لباس ساده ای پوشیدم و موهامم از پشت بستم ی ارایش ساده کردم
و عطرمو زدم کیفی ک مادرم برام گرفته بود رو برداشتم
یونجی: دلم براتون تنگ شده
میدونستم اگه برگردم اونا ازم متنفر میشن من مای نگ خانوادم
سیع کردم گریه نکنم
گوشیمو برداشتم و رفتم بیرون سوار تاکسی شدم و ب سمت خونه گیونگ رفتم
در زدم و درو باز کرد
گیونگ:ببین کی اینجاسسس خوشگل شدی دختر ولی بیا یکی از لباسای منو بپوش توکه رل نداری میتونی راحت باشی بابا
یونجی: گمشو بریمممم
گیونگ: بیا اون لباس چرمی سفیدمو بهت بدم (دست یونجی رو کشید و ب سمت اتاقش برد)
•
•
•
گیونگ: ببین چقدر بهت میاد
یونجی: ولی خیلی بازه
گیونگ: خیلم قشنگه اصلا بیا این پالتو هم بگیر (پالتو رو داد ب یونجی)
گیونگ: خب بریم دیگه
لایک؟ 😔
یونجی ویو
همینطوری ک داشتم ظرفارو میشستم
ب گوشیم پیام. اومد میدونستم کیه
دستامو خشک کردم و گوشیو برداشتم
طبق. معمول گیونگ بود
(پیام یونجی و گیونگ)
گیونگ: میگم یونجی امشب میای بار دیگه؟
یونجی: میام میام حالا چرا انقدر مهمه ب این بار بریم
گیونگ: یادته گفتم ی پسره بهم شماره داد؟
یونجی: وای ای خدا تو باز روی یکی کراش زدی بچهه؟
گیونگ: اهوممم امشب منو دعوت کرد بار منم بدون دوست کصخلم نمیرم
یونجی:پس فکنم نباید بری!
گیونگ: عاااا یونجی همین یبار بخاطر منن
یونجی: عوفف باشه گیونگ ولی اون لباس بازرو نپوشی دردسر میشه(بله ایشون شوهرشون هستن🗿)
گیونگ: خیلخوب باشه حالا من برم حاضر شم توعم برو لباس قشنگ بپوشیااا ارایشم کنن میخام شوهر گیربیارم برات
یونجیی: گمشوووو
گیونگ: سریع برو حاضر شو
بعد از این گوشی رو گذاشتم رو میز و رفتم توی اتاقم لباس ساده ای پوشیدم و موهامم از پشت بستم ی ارایش ساده کردم
و عطرمو زدم کیفی ک مادرم برام گرفته بود رو برداشتم
یونجی: دلم براتون تنگ شده
میدونستم اگه برگردم اونا ازم متنفر میشن من مای نگ خانوادم
سیع کردم گریه نکنم
گوشیمو برداشتم و رفتم بیرون سوار تاکسی شدم و ب سمت خونه گیونگ رفتم
در زدم و درو باز کرد
گیونگ:ببین کی اینجاسسس خوشگل شدی دختر ولی بیا یکی از لباسای منو بپوش توکه رل نداری میتونی راحت باشی بابا
یونجی: گمشو بریمممم
گیونگ: بیا اون لباس چرمی سفیدمو بهت بدم (دست یونجی رو کشید و ب سمت اتاقش برد)
•
•
•
گیونگ: ببین چقدر بهت میاد
یونجی: ولی خیلی بازه
گیونگ: خیلم قشنگه اصلا بیا این پالتو هم بگیر (پالتو رو داد ب یونجی)
گیونگ: خب بریم دیگه
لایک؟ 😔
۶.۸k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.