تک پارتی از کوک
موضوع : وقتی که کوک داشت باهات...میکرد و توهم سوسک میبینی!
از زبان ا.ت : وقتی از خواب بیدار شدم دیدم کوک تو بغلم بود مثل خرگوشا خوابیده بود همینطور نزدیک صورتش شدم داشتم با صورتش بازی میکردم که بیدار شد..
کوک : داری چیکار میکنی شیطون کوچولو
(ا.ت سریع دستشو از صورت کوک برمیداره)
ا.ت : هیچی (قرمز میشه)
کوک : یه بوس هم نمیدی لعنتی !
ا.ت : عاا...چیزه من برم پنکیک درست کنم با اجازه من میرم
(داشت میرفت کوک مچ دستشو گرفت کشوند نزدیک خودش)
کوک : خیلی فرار میکنی کوچولو
(نزدیک صورت ا.ت میشه تا به ....لب.ش برخورد کنه که..)
ا.ت سریع تر خودشو جا میزنه فرار میکنه سمت آشپزخونه
کوک با خودش : فراری کوچولو(نیشخند )
زبان ا.ت :
رفتم آشپزخونه پنکیک درست کنم بعد از چند مین مواد ریختم که دستایی دور کمرم حلق شد که جونکوک بود.
ا.ت : داری چیکار میکنی؟
کوک : کاری که میخوام
ا.ت : چه کاری ؟
(کوک ا.ت بلند میکنه میبره سمت...(خودتون میدونید)
ا.ت : کوککک واسا گاز روشنه
کوک : خب که چی(😐)
ا.ت : دارم میگم وایسا بزار زمین منو (داد)
کوک : اه کر شدم باشه (میزاره زمین )
ا.ت : رفتم گاز خاموش کنم دیدم جلو پام...شت سوسک بود !!!
(ا.ت فورا میپره بغل کوک)
کوک :چیه نکنه هوس کردی (استغفرالله)
ا.ت : چی میگی جلو پام یه سوسک بود (داد،جیغ)
کوک : (نگاه میکنه به سوسک )تو ازین موجود کوچیک میترسی
ا.ت : کوک بگیر بکشش برات بد میشه
کوک : عااا واقعا چی میشه
ا.ت : جونکوکککککک(داد)
کوک : باشه باشه اما یه شرطی
ا.ت : چه شرطی ؟
کوک : (به ل،باش اشاره میکنه)
ا.ت : باشه کوک فقط اونو بکش
کوک : اول بوسه
ا.ت: ( ا.ت نزدیک صورت کوک میشه یه بوسه میزاره )
کوک : دوباره!
ا.ت : کوککک
کوک باشه نمیکشم تورو میزارم زمین
ا.ت : نههه باشه (دوباره بوسه ای میزاره رو ل.باش ولی..)
کوک ا.ت رو میگیره میبرش اتاق رو تخت و ا.ت ..
ا.ت : دیونه شدی سوسکه زندست هنوز
کوک : بعد میکشمش
ا.ت : دیونه، تو شرط گذاشتی
کوک : باشه ولی اینم شرط آخره
(ا.ت خودشو از کوک جا میزنه و کوک میکشونه آشپز خونه )
ا.ت : اول سوسک بکش (ولی سوسکه فرار کرده😂)
ا.ت : تا وقتی سوسک نکشی خبری از شرط آخر نیس
کوک : ا..ا.ت(تعجب)
ادمین : خلاصه بگم تا شب ماجرا سوسک ادامه داره *
_______________________
اینو گزارش داده بودن، دوباره گذاشتم
از زبان ا.ت : وقتی از خواب بیدار شدم دیدم کوک تو بغلم بود مثل خرگوشا خوابیده بود همینطور نزدیک صورتش شدم داشتم با صورتش بازی میکردم که بیدار شد..
کوک : داری چیکار میکنی شیطون کوچولو
(ا.ت سریع دستشو از صورت کوک برمیداره)
ا.ت : هیچی (قرمز میشه)
کوک : یه بوس هم نمیدی لعنتی !
ا.ت : عاا...چیزه من برم پنکیک درست کنم با اجازه من میرم
(داشت میرفت کوک مچ دستشو گرفت کشوند نزدیک خودش)
کوک : خیلی فرار میکنی کوچولو
(نزدیک صورت ا.ت میشه تا به ....لب.ش برخورد کنه که..)
ا.ت سریع تر خودشو جا میزنه فرار میکنه سمت آشپزخونه
کوک با خودش : فراری کوچولو(نیشخند )
زبان ا.ت :
رفتم آشپزخونه پنکیک درست کنم بعد از چند مین مواد ریختم که دستایی دور کمرم حلق شد که جونکوک بود.
ا.ت : داری چیکار میکنی؟
کوک : کاری که میخوام
ا.ت : چه کاری ؟
(کوک ا.ت بلند میکنه میبره سمت...(خودتون میدونید)
ا.ت : کوککک واسا گاز روشنه
کوک : خب که چی(😐)
ا.ت : دارم میگم وایسا بزار زمین منو (داد)
کوک : اه کر شدم باشه (میزاره زمین )
ا.ت : رفتم گاز خاموش کنم دیدم جلو پام...شت سوسک بود !!!
(ا.ت فورا میپره بغل کوک)
کوک :چیه نکنه هوس کردی (استغفرالله)
ا.ت : چی میگی جلو پام یه سوسک بود (داد،جیغ)
کوک : (نگاه میکنه به سوسک )تو ازین موجود کوچیک میترسی
ا.ت : کوک بگیر بکشش برات بد میشه
کوک : عااا واقعا چی میشه
ا.ت : جونکوکککککک(داد)
کوک : باشه باشه اما یه شرطی
ا.ت : چه شرطی ؟
کوک : (به ل،باش اشاره میکنه)
ا.ت : باشه کوک فقط اونو بکش
کوک : اول بوسه
ا.ت: ( ا.ت نزدیک صورت کوک میشه یه بوسه میزاره )
کوک : دوباره!
ا.ت : کوککک
کوک باشه نمیکشم تورو میزارم زمین
ا.ت : نههه باشه (دوباره بوسه ای میزاره رو ل.باش ولی..)
کوک ا.ت رو میگیره میبرش اتاق رو تخت و ا.ت ..
ا.ت : دیونه شدی سوسکه زندست هنوز
کوک : بعد میکشمش
ا.ت : دیونه، تو شرط گذاشتی
کوک : باشه ولی اینم شرط آخره
(ا.ت خودشو از کوک جا میزنه و کوک میکشونه آشپز خونه )
ا.ت : اول سوسک بکش (ولی سوسکه فرار کرده😂)
ا.ت : تا وقتی سوسک نکشی خبری از شرط آخر نیس
کوک : ا..ا.ت(تعجب)
ادمین : خلاصه بگم تا شب ماجرا سوسک ادامه داره *
_______________________
اینو گزارش داده بودن، دوباره گذاشتم
۲۳.۵k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.