دانشگاه بی قانون
⛓️🔗دانشگاه بی قانون 🔗⛓️
⛓️🔗پارت ۵۹🔗⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
که بزنه تو صورتم از ترس چشامو بستم بدنم میلرزید منتظر بودم که ی سیلی بخورم که کوک محکم بغلم کرد و تو گوشم گفت کوک: مگه من میتونم رو کوچولو دست بلند کنم که تو انقدر میترسی...هوم دیگه طاقت نیاوردم تو بغلش بغضم ترکید اونم نازم میکرد انگار حس میکرد دلم پره ازش جدا شدم رفتم تو خونه اونم دنبالم اومد باهاش نمیخواستم صحبت کنم رفتم صورتمو شستم خواستم برم که کوک دستمو گرفت و گفت کوک: دلیلت برای اینکه رفتی چی بود جوابشو نمیدادم که از پشت کشیدم خوردم به دیوار روبه روم وایساد و منو بین خودش و دیوار قفل کرد و گفت کوک: دلیلت وگرنه نمیذارم بری کوچولو یوری: برو کنار خیلی نزدیکم بود جوری که نفساش به گردنم میخورد کوک: دلیلت چی بود هااا( با داد) یوری: چون تو دوس دختر داری (با داد) دیدم صدایی از کوک نمیاد چشامو باز کردم به بالا نگاه کردم دیدم جلو خندشو گرفته کوک: 😂😂 من دوس دختر داشته باشم اینو از کجات در آوردی یوری: خودم با دوتا چشمام دیدم بغلش کردی سرشو بوس کردی تو کافه کوک: اممم اووو تو سول رو میگی خواهرم یوری: چی خواهرت کوک: ارع اون از خارج اومده تا منو ببینه بعد چند سال و فکر کنم تو اشتباهی قضاوت کردی ولی خب چرا گریه کردی!؟ یوری: وی گفته من برای تو گریه کردم کوک: مگه من گفتم تو برای من گریه کردی کوچولو سوتی دادی یوری: ا ...نه اصلا هم اینجوری نیست کوک بیشتر نزدیک شد بغل گوشم گفت کوک: نکنه کوچولو حسودی کرده ...هوم نفساش به گردنم میخورد خیلی استرس داشتم یوری: ن...نه کوک: واقعا یوری: ا ..آره حالا برو اونور...ادامه دارد حمایت فراموش نشه 🖤✨️
⛓️🔗پارت ۵۹🔗⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
که بزنه تو صورتم از ترس چشامو بستم بدنم میلرزید منتظر بودم که ی سیلی بخورم که کوک محکم بغلم کرد و تو گوشم گفت کوک: مگه من میتونم رو کوچولو دست بلند کنم که تو انقدر میترسی...هوم دیگه طاقت نیاوردم تو بغلش بغضم ترکید اونم نازم میکرد انگار حس میکرد دلم پره ازش جدا شدم رفتم تو خونه اونم دنبالم اومد باهاش نمیخواستم صحبت کنم رفتم صورتمو شستم خواستم برم که کوک دستمو گرفت و گفت کوک: دلیلت برای اینکه رفتی چی بود جوابشو نمیدادم که از پشت کشیدم خوردم به دیوار روبه روم وایساد و منو بین خودش و دیوار قفل کرد و گفت کوک: دلیلت وگرنه نمیذارم بری کوچولو یوری: برو کنار خیلی نزدیکم بود جوری که نفساش به گردنم میخورد کوک: دلیلت چی بود هااا( با داد) یوری: چون تو دوس دختر داری (با داد) دیدم صدایی از کوک نمیاد چشامو باز کردم به بالا نگاه کردم دیدم جلو خندشو گرفته کوک: 😂😂 من دوس دختر داشته باشم اینو از کجات در آوردی یوری: خودم با دوتا چشمام دیدم بغلش کردی سرشو بوس کردی تو کافه کوک: اممم اووو تو سول رو میگی خواهرم یوری: چی خواهرت کوک: ارع اون از خارج اومده تا منو ببینه بعد چند سال و فکر کنم تو اشتباهی قضاوت کردی ولی خب چرا گریه کردی!؟ یوری: وی گفته من برای تو گریه کردم کوک: مگه من گفتم تو برای من گریه کردی کوچولو سوتی دادی یوری: ا ...نه اصلا هم اینجوری نیست کوک بیشتر نزدیک شد بغل گوشم گفت کوک: نکنه کوچولو حسودی کرده ...هوم نفساش به گردنم میخورد خیلی استرس داشتم یوری: ن...نه کوک: واقعا یوری: ا ..آره حالا برو اونور...ادامه دارد حمایت فراموش نشه 🖤✨️
۲۱.۶k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.