پارت ۱۲:)
دخترک دست گرمشو به دستی که دماش زیر صفر بود رسوند درسته خودش اذیت میشد از سردی بیش از حد پسرک ولی حداقل از گرمای وجودش به اون هدیه می کرد
+بریم جونگ کوک؟
با چشمای خندون نگاهش کرد و اینو گفت ...جونگ کوک دیگه استرس نداشت و الان هیجان دیدن خانواده جای استرسو گرفته بود
با سفت کردن دست گرم دختر توی دستش اولین قدم رو یه سمت خونه برداشت و به سمت جایی رفت که ۵ سال ازش محروم بود
انگشت بلندشو روی زنگ در گذاشت و آیفون زد
بعد از چند دقیقه دختر کوچولیی در رو باز کرد و با صدایی بچگونه گفت:
"سلام ...شما؟"
جونگ کوک که میدونست اون کوچولو هم حتما عضو جدید خانوادس چشمای قشنگش پر از اشک شدن اون حتی تولد خواهر کوچولوش رو توی زیرزمینی عمارت بود
روی پاهاش نشست و گفت:
_سلام خانم کوچولو...برادرت رو دعوت نمی کنی داخل؟[بغض]
صدای خانمی اومد که می گفت: جیوو با کی حرف می زنی؟
جونگ کوک با شنیدن صدای مادرش به اشک هاش اجازه ریختن داد که جیوو گفت:
"مامان یه آقایی گلیه می تُنه میگه داداچمه"
همین حرف برای به شوک انداختن اعضای خانواده کافی بود خوشبختانه همه درحال شام خوردن بودن پس همه پیش هم بودن که با شنیدن این حرف جیوو به سمت در حمله ور شدن
و این بود تصویر قشنگی که سال ها ... ماه ها...روز ها آرزوی دیدنشو داشتن ...دیدن برادر و پسرشون که به دست رایدن زندانی بود
همه توی شوک بودن و به تصویر پسر و دختری که دم در خونشون بودن زل می زدن...آیا این یه خواب بود؟
مادرش و پدرش با چشمای اشک آلود و ما باور به پسرشون زل زده بودن
پدرش با لکنتی که بخاطر دیدن پسرش سراغش اومده بود گفت: ج..جونگ ...جونگ کوک؟
دیگه طاقت پسرک تموم شد و زد زیر گریه و گفت:
+مامان بابا من اومدم
طولی نکشید که مادر و پدرش بدون لحظه ای صبر کردن اونو به اغوششون کشیدن و با تموم وجود مثل روز بارونی گریه کردن
این گریه ای از روی دلتنگی ۵ ساله بود
تمام مدت ا/ت با اشک به این خانواده ۸ نفره زل زده بود
به خواهر و. برادر هایی که بعد از پدر و مادرشون محکم برادرشون جونگ کوک رو بغل کرده بودن
اون فقط و فقط یه پدر داشت اما پدری که حتی یک بار محبتش رو نشون دخترش نداده بود حتی یک بار نگرانش نبود حتی یکبار اون رو دختر خودش ندید...آیا پول همه چیز اونو برطرف کرده بود؟
با خودش گفت:
+این به شناسه؟ یا یه خوبی پدر و مادر خانواده؟
بلاخره گریه های همگی کمتر شد که مادر جونگ کوک برگشت سمت ا/ت و با صدای گرفته گفت: پسرم..این دختر خانوم خوشگل کیه؟
+سلام من ا/ت هستم[تزییم]
_این دختر خانم خوشگل ...راستش...من بخاطر اون اینجام
+من؟
_اره تو
+بریم جونگ کوک؟
با چشمای خندون نگاهش کرد و اینو گفت ...جونگ کوک دیگه استرس نداشت و الان هیجان دیدن خانواده جای استرسو گرفته بود
با سفت کردن دست گرم دختر توی دستش اولین قدم رو یه سمت خونه برداشت و به سمت جایی رفت که ۵ سال ازش محروم بود
انگشت بلندشو روی زنگ در گذاشت و آیفون زد
بعد از چند دقیقه دختر کوچولیی در رو باز کرد و با صدایی بچگونه گفت:
"سلام ...شما؟"
جونگ کوک که میدونست اون کوچولو هم حتما عضو جدید خانوادس چشمای قشنگش پر از اشک شدن اون حتی تولد خواهر کوچولوش رو توی زیرزمینی عمارت بود
روی پاهاش نشست و گفت:
_سلام خانم کوچولو...برادرت رو دعوت نمی کنی داخل؟[بغض]
صدای خانمی اومد که می گفت: جیوو با کی حرف می زنی؟
جونگ کوک با شنیدن صدای مادرش به اشک هاش اجازه ریختن داد که جیوو گفت:
"مامان یه آقایی گلیه می تُنه میگه داداچمه"
همین حرف برای به شوک انداختن اعضای خانواده کافی بود خوشبختانه همه درحال شام خوردن بودن پس همه پیش هم بودن که با شنیدن این حرف جیوو به سمت در حمله ور شدن
و این بود تصویر قشنگی که سال ها ... ماه ها...روز ها آرزوی دیدنشو داشتن ...دیدن برادر و پسرشون که به دست رایدن زندانی بود
همه توی شوک بودن و به تصویر پسر و دختری که دم در خونشون بودن زل می زدن...آیا این یه خواب بود؟
مادرش و پدرش با چشمای اشک آلود و ما باور به پسرشون زل زده بودن
پدرش با لکنتی که بخاطر دیدن پسرش سراغش اومده بود گفت: ج..جونگ ...جونگ کوک؟
دیگه طاقت پسرک تموم شد و زد زیر گریه و گفت:
+مامان بابا من اومدم
طولی نکشید که مادر و پدرش بدون لحظه ای صبر کردن اونو به اغوششون کشیدن و با تموم وجود مثل روز بارونی گریه کردن
این گریه ای از روی دلتنگی ۵ ساله بود
تمام مدت ا/ت با اشک به این خانواده ۸ نفره زل زده بود
به خواهر و. برادر هایی که بعد از پدر و مادرشون محکم برادرشون جونگ کوک رو بغل کرده بودن
اون فقط و فقط یه پدر داشت اما پدری که حتی یک بار محبتش رو نشون دخترش نداده بود حتی یک بار نگرانش نبود حتی یکبار اون رو دختر خودش ندید...آیا پول همه چیز اونو برطرف کرده بود؟
با خودش گفت:
+این به شناسه؟ یا یه خوبی پدر و مادر خانواده؟
بلاخره گریه های همگی کمتر شد که مادر جونگ کوک برگشت سمت ا/ت و با صدای گرفته گفت: پسرم..این دختر خانوم خوشگل کیه؟
+سلام من ا/ت هستم[تزییم]
_این دختر خانم خوشگل ...راستش...من بخاطر اون اینجام
+من؟
_اره تو
۱۵.۱k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.