Ma reine : ملکهِ من♥️👸
Ma reine : ملکهِمن♥️👸
بهدیس:خب نگران بچمم
فرزین:میدونم ولی خب خوب میشه
بهدیس:فرزین؟
فرزین:بجای فرزین میتونی بگی عشقم نفسم زندگیم
بهدیس:زندگیم
فرزین:جونم
بهدیس:حس میکنم هیچکس منو دوست نداره
فرزین:حست الکی
بهدیس:نه واقعی
فرزین:من اینجا خرم یا گوه هم
بهدیس:ع عشقم
بلند شدم به سمت فرزین رفتم و بغلش کردم
فرزین:ناراحت شدم
بهدیس:ببشید میدونم تو دوسم داری نفسم دورت بگردم
فرزین:برو من قهرم
بهدیس:من الان باید نازتو بکشم؟
فرزین:این همه تو ناز میکنی من نازتو میکشم حالا یک بار تو بکش
بهدیس:بیبی ددی من
فرزین:ددی؟تو بهدیس نیستی
بهدیس:یعنی چی؟
فرزین:بهدیس من از این حرف ها نمزد
بهدیس:اره درسته ولی خب یاد گرفتم
فرزین:از اون پسره اشغال
بهدیس:اون پسره اشغال نذاشت هیچ مردی نزدیکم بشه
فرزین:ولی اندازه صدتا مرد باهات عشق حال کرده
بهدیس:میشه این بحث تموم کنی لطفا؟
فرزین:اوک
لبایی فرزین داشتم میبوسیدم ک با صدای ارتا سرخ شدنم و منو فرزین جدا شدیم
ارتا:جلوی بچه این کارا زشته خیلی زشته
فرزین:مگه تو خواب نبودی؟
ارتا:نه
دیدم ارتا بلند شد بالشتشو زیر بغلش گذاشت و پتوروهم زیر بغلش اونور گذاشت و زیر لب یک چیزی هایی گفت و رفت تو اتاق و درم محکم بست
بهدیس:خجالت کشیدم
فرزین:منم
(۲سال بعد)
من فهمیده بودم ک باردارم اونم ۳ماه ولی خب فرزین نمدونست
نهار درست میکردم و منتظره فرزین ارتا بودم اخه رفتن بودن استخر
نشسته بودم ک امدن،رفتن لباس هاشون عوض کردن و نشستند و منم چای ریختم
بهدیس: پسرم بهش خوش گذشت؟
ارتا:اره مامانی خیلی خوب بود
بهدیس: بابایی رو ک اذیت نکردی؟
ارتا: بابایی منو اذیت میکرد
بهدیس: میکشمش براچی پسرمو اذیت کرده
فرزین: پسرت شیطونه شده
بهدیس: اره خیلی
نشستن و منم نشستم
بهدیس: میخوام بهتون یک چیزی بگم
فرزین:جانم بگو
بهدیس: خب چون عجله دارم زود میگم من باردارم
تا اینو گفتم فرزین اب تو گلوش گیر کرد و رفتم محکم زدم به پشتش
ارتا:بابا خفه شدی؟
فرزین:فکر کنم خیلی دوست داری خفه بشم
ارتا:نه
فرزین: چند وقته بابا شدم؟
بهدیس: ۳ ماه
ارتا:دختر یا پسر
بهدیس:هنوز بچه شکل نگرفته که
ارتا: خداکنه داداش نباشه خوشم نمیاد
فرزین: بهدیس پس باید خب استراحت کنی من ارتا رو میبرم یکجا گم گورش میکنم
ارتا: باباا(باداد)
فرزین:جانم
ارتا: هنوز بچه نیومده منو دارین بیرون میکنید خیلی بدین
پاهاشو محکم میزنه به زمین و میره تو اتاقش
بهدیس: برو از دلش دربیار
فرزین: ولی
بهدیس: بدو بدو فرزین بچم نمخوام ناراحت بشه
بهدیس:خب نگران بچمم
فرزین:میدونم ولی خب خوب میشه
بهدیس:فرزین؟
فرزین:بجای فرزین میتونی بگی عشقم نفسم زندگیم
بهدیس:زندگیم
فرزین:جونم
بهدیس:حس میکنم هیچکس منو دوست نداره
فرزین:حست الکی
بهدیس:نه واقعی
فرزین:من اینجا خرم یا گوه هم
بهدیس:ع عشقم
بلند شدم به سمت فرزین رفتم و بغلش کردم
فرزین:ناراحت شدم
بهدیس:ببشید میدونم تو دوسم داری نفسم دورت بگردم
فرزین:برو من قهرم
بهدیس:من الان باید نازتو بکشم؟
فرزین:این همه تو ناز میکنی من نازتو میکشم حالا یک بار تو بکش
بهدیس:بیبی ددی من
فرزین:ددی؟تو بهدیس نیستی
بهدیس:یعنی چی؟
فرزین:بهدیس من از این حرف ها نمزد
بهدیس:اره درسته ولی خب یاد گرفتم
فرزین:از اون پسره اشغال
بهدیس:اون پسره اشغال نذاشت هیچ مردی نزدیکم بشه
فرزین:ولی اندازه صدتا مرد باهات عشق حال کرده
بهدیس:میشه این بحث تموم کنی لطفا؟
فرزین:اوک
لبایی فرزین داشتم میبوسیدم ک با صدای ارتا سرخ شدنم و منو فرزین جدا شدیم
ارتا:جلوی بچه این کارا زشته خیلی زشته
فرزین:مگه تو خواب نبودی؟
ارتا:نه
دیدم ارتا بلند شد بالشتشو زیر بغلش گذاشت و پتوروهم زیر بغلش اونور گذاشت و زیر لب یک چیزی هایی گفت و رفت تو اتاق و درم محکم بست
بهدیس:خجالت کشیدم
فرزین:منم
(۲سال بعد)
من فهمیده بودم ک باردارم اونم ۳ماه ولی خب فرزین نمدونست
نهار درست میکردم و منتظره فرزین ارتا بودم اخه رفتن بودن استخر
نشسته بودم ک امدن،رفتن لباس هاشون عوض کردن و نشستند و منم چای ریختم
بهدیس: پسرم بهش خوش گذشت؟
ارتا:اره مامانی خیلی خوب بود
بهدیس: بابایی رو ک اذیت نکردی؟
ارتا: بابایی منو اذیت میکرد
بهدیس: میکشمش براچی پسرمو اذیت کرده
فرزین: پسرت شیطونه شده
بهدیس: اره خیلی
نشستن و منم نشستم
بهدیس: میخوام بهتون یک چیزی بگم
فرزین:جانم بگو
بهدیس: خب چون عجله دارم زود میگم من باردارم
تا اینو گفتم فرزین اب تو گلوش گیر کرد و رفتم محکم زدم به پشتش
ارتا:بابا خفه شدی؟
فرزین:فکر کنم خیلی دوست داری خفه بشم
ارتا:نه
فرزین: چند وقته بابا شدم؟
بهدیس: ۳ ماه
ارتا:دختر یا پسر
بهدیس:هنوز بچه شکل نگرفته که
ارتا: خداکنه داداش نباشه خوشم نمیاد
فرزین: بهدیس پس باید خب استراحت کنی من ارتا رو میبرم یکجا گم گورش میکنم
ارتا: باباا(باداد)
فرزین:جانم
ارتا: هنوز بچه نیومده منو دارین بیرون میکنید خیلی بدین
پاهاشو محکم میزنه به زمین و میره تو اتاقش
بهدیس: برو از دلش دربیار
فرزین: ولی
بهدیس: بدو بدو فرزین بچم نمخوام ناراحت بشه
۶.۶k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.