پارت ۹
گاد فادر
یونگی ویو
ات چقدر از نزدیک زیبا تر شده
ولی درسته عاشقشم اما باید تاوان بازی کردن با دل معشوقشو بده
حالا فرقی ندارد چه تاوانی اما...
تهیونگ:یونگی هیونگ..یونگی هبونگ..یونگی هیونگگگگ...
یونگی:ها؟چیه چته ته؟
تهیونگ:یه نفر اومده میگه که از آشناهاتون هستش
یونگی(به فکر فرو رفتم . من که آشنایی ندارم .. کیه؟ )
یونگی:بادیگاردارو آماده و مسلح کن میخوام ببینمش
تهیونگ:و.ولی هیونگ
یونگی :ولی نداره ته من میخوام ببینمش
تهیونگ:چشم قربان...
یونگی:اون به جز مواقعی که تنهاییم فقط قربان صدام میزنه پس الان ناراحته
بعداً از دلش در میارم
۵مین بعد
یونگی ویو
بادیگارد ها آماده بودن من زود اسلحمو برداشتم و خشابشو پر کردم و آماده شدم و اروم رفتم بیرون
یه مرد قد بلند و هیکلی رو دیدم که بنظرم خیلی آشنا میومد
نکنه....!!!!!!!
خماری 😈 🤣
یونگی ویو
ات چقدر از نزدیک زیبا تر شده
ولی درسته عاشقشم اما باید تاوان بازی کردن با دل معشوقشو بده
حالا فرقی ندارد چه تاوانی اما...
تهیونگ:یونگی هیونگ..یونگی هبونگ..یونگی هیونگگگگ...
یونگی:ها؟چیه چته ته؟
تهیونگ:یه نفر اومده میگه که از آشناهاتون هستش
یونگی(به فکر فرو رفتم . من که آشنایی ندارم .. کیه؟ )
یونگی:بادیگاردارو آماده و مسلح کن میخوام ببینمش
تهیونگ:و.ولی هیونگ
یونگی :ولی نداره ته من میخوام ببینمش
تهیونگ:چشم قربان...
یونگی:اون به جز مواقعی که تنهاییم فقط قربان صدام میزنه پس الان ناراحته
بعداً از دلش در میارم
۵مین بعد
یونگی ویو
بادیگارد ها آماده بودن من زود اسلحمو برداشتم و خشابشو پر کردم و آماده شدم و اروم رفتم بیرون
یه مرد قد بلند و هیکلی رو دیدم که بنظرم خیلی آشنا میومد
نکنه....!!!!!!!
خماری 😈 🤣
۶۵۲
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.