فیک نخ نامرئی
p⁵
ویو ا/ت
اول یا آخر باید بازش می کردم
آروم بازش کردم و شروع به خوندن :
خانم جانگ ا/ت
از شما بابت خدمات ارزنده تون در راستای کمک و پیشرفت سازمان بسیار سپاسگزارم از شما درخواست داریم که در ماموریت پیش رو نیز همکاری لازم را به عمل آورده و با سازمان مشارکت داشته باشید
ضمن اینکه این ماموریت محرمانه بوده و درصورت هر گونه مخالفت یا قانون شکنی عواقب بدی خواهد داشت ...
از طرف کیم تهیونگ
با خوندن آخرین کلمه لرزه ای به تنم افتاد ..... تهیونگ ...... کلمه ای خیلی نزدیک ولی خیلی دور ........
سرم گیج می رفت و دستام می لرزید سریع قرصمو داخل دهنم گذاشتم و چشمامو بستم از شدت درد چشمام پر از اشک شده بود
این بیماری لعنتی .....
ویو ا/ت ۳ سال پیش ۳ ماه و نیم بعد از مرگ جانگ جین
مدتی بود که وارد سازمان شده بودم با توجه به سوابق خانوادم و البته استعداد خودم راحت منو پذیرفتن یکسری اطلاعات جزئی از مرگ جین به دست آورده بودم ولی انگار .... هیچی ..... هیچ جا ...... نبود
انگار اصلا اطلاعاتی ثبت نشده بود که بخواد پاک بشه ...
یعنی جدا اونا هم نمی دونستن ؟
یعنی باید واقعا بی خیال همچی بشم ؟
حرفا زیاد بود مخصوصا بین دخترا ولی ازشون خوشم نمیومد و باهاشون دم خور نمی شدم دخترای هر'زه ای بودن
معمولا لباس های باز مشکی می پوشیدن البته اگه بشه اسمشو لباس گذاشت به نظرم بیشتر به یه تیکه پارچه شباهت داشت !
معمولا خودم یه شلوار گشاد و پالتوی سیاهم می پوشیدم و موهامو باز می زاشتم تا گردنمو بپوشونه (می زارم)
آهان ......
فکر کنم یه چیزی پیدا کردم ....
یه ویس بود یه ویس از جین ....
ویس رو گوش دادم ....
چیز خاصی توش نگفته بود ولی ....
بعد از مدت ها ....
صدای جین ....
بعدش دیگه نفهمیدم چی شد و تنها حسی که داشتم درد توی قلبم بود ...
ببخشید کم فعالیت می کنم قرار بود بزارم ولی نشد 🫠
ولی مهم اینه که بلاخره امتحانام تموم شددددننننن 😌
سعی می کنم بیشتر بفعالم 😁
فردا احتمالا چن تا پارت می زارم
ویو ا/ت
اول یا آخر باید بازش می کردم
آروم بازش کردم و شروع به خوندن :
خانم جانگ ا/ت
از شما بابت خدمات ارزنده تون در راستای کمک و پیشرفت سازمان بسیار سپاسگزارم از شما درخواست داریم که در ماموریت پیش رو نیز همکاری لازم را به عمل آورده و با سازمان مشارکت داشته باشید
ضمن اینکه این ماموریت محرمانه بوده و درصورت هر گونه مخالفت یا قانون شکنی عواقب بدی خواهد داشت ...
از طرف کیم تهیونگ
با خوندن آخرین کلمه لرزه ای به تنم افتاد ..... تهیونگ ...... کلمه ای خیلی نزدیک ولی خیلی دور ........
سرم گیج می رفت و دستام می لرزید سریع قرصمو داخل دهنم گذاشتم و چشمامو بستم از شدت درد چشمام پر از اشک شده بود
این بیماری لعنتی .....
ویو ا/ت ۳ سال پیش ۳ ماه و نیم بعد از مرگ جانگ جین
مدتی بود که وارد سازمان شده بودم با توجه به سوابق خانوادم و البته استعداد خودم راحت منو پذیرفتن یکسری اطلاعات جزئی از مرگ جین به دست آورده بودم ولی انگار .... هیچی ..... هیچ جا ...... نبود
انگار اصلا اطلاعاتی ثبت نشده بود که بخواد پاک بشه ...
یعنی جدا اونا هم نمی دونستن ؟
یعنی باید واقعا بی خیال همچی بشم ؟
حرفا زیاد بود مخصوصا بین دخترا ولی ازشون خوشم نمیومد و باهاشون دم خور نمی شدم دخترای هر'زه ای بودن
معمولا لباس های باز مشکی می پوشیدن البته اگه بشه اسمشو لباس گذاشت به نظرم بیشتر به یه تیکه پارچه شباهت داشت !
معمولا خودم یه شلوار گشاد و پالتوی سیاهم می پوشیدم و موهامو باز می زاشتم تا گردنمو بپوشونه (می زارم)
آهان ......
فکر کنم یه چیزی پیدا کردم ....
یه ویس بود یه ویس از جین ....
ویس رو گوش دادم ....
چیز خاصی توش نگفته بود ولی ....
بعد از مدت ها ....
صدای جین ....
بعدش دیگه نفهمیدم چی شد و تنها حسی که داشتم درد توی قلبم بود ...
ببخشید کم فعالیت می کنم قرار بود بزارم ولی نشد 🫠
ولی مهم اینه که بلاخره امتحانام تموم شددددننننن 😌
سعی می کنم بیشتر بفعالم 😁
فردا احتمالا چن تا پارت می زارم
۳.۳k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.