پشت صحنه "P3"
همینطور که منو کشون کشون از پشتش میکشید گفت:مگه بهت نگفتم باهم میریم؟؟
لارا:اقای لی فلیکس فک نمیکنم زندگی شخصیم بهتون ربطی داشته باشه...
وسط راهرو مکث کرد و من فهمیدم که بازم گند زدم..
دستشو محکم تر تو دستم فشار داد و دوباره بدون حرفی وارد آسانسور شد...
از ترس چیزی نمیگفتم ولی فلیکس جوری رفتار میکرد که انگار دوست پسرمه...
در آسانسور باز شد و فلیکس دوباره منو کشون کشون سمت اتاقش برد وقتی رسید درو باز کرد و باهم وارد اتاق شدیم درو با نهایت قدرتش کبوند که از ترس سرجام میخکوب شدم دستمو ول کرد و با نهایت آرامش الکی که معلوم بو عصبانیه ادامه داد:اولن بهت چی گفتم؟دقیقا یه هفته بعد اینکه منیجر و میکاپرم شدی بهت چی گفتم؟
آب دهنمو قورت دادم و سعی کردم با نهایت آرامش جوابشو بدم:بم..گفتی...از رسمی حرف زدن بدت میاد..
فلیکس:و تو امروز چند بار منو رسمی صدا زدی؟(عصبانیت)
لارا:آخه..
فلیکس:اونو ولش کنیم تو قرارداد منجیر شدنت قانون ۴ رو بهم بگو لارا!
لارا:نوشته شده...منیجر باید هر کاریو با اجازه آیدل انجام بده و چیزی از اون قایم نکنه..
فلیکس:و تو...
لارا:ببخشید من معذرت میخوام که رعایتشون نکردم دیگه تکرار نمیشه...
فلیکس امد جلو تا خواست چیزی بگه که در زده شد
فلیکس برگشت سمت در و گفت:بیا تو
درباز شد..
منشی:آقای لی فلیکس و خانوم لارا ساعت ۹ بیاین خانه رعیس قراره باهاتون حرف بزنه
فلیکس:فقط با ما؟
منشی:نخیر بقیه اعضا هم اونجا تشریف دارن
فلیکس سری تکون داد که منشی خارج شد
لارا:من میرم ساعت نه میام دنبالت..
خواستم برم که دستمو گرفت و منو محکم کشید بغلش..
قلبم رفت رو هزار و استرس شدیدی گرفتم که گفت:اوکی ببخشید من نمیخوام ناراحتت کنم خوب ازم ناراحت نشو و خواهش میکنم باهام سرد هم نشو..
همینجوری تو شوک بودم و دستام بی جون کنارم افتاده بودن که دوباره ادامه داد:تو فقط میکاپر و منیجرم نیستی تو دوست صمیمی منی خوب؟
ویو لارا
بغضم گرفت ولی جلوی خودمو گرفتم چون اون نمیدونه که من دیوانه وار عاشقشم....... به خاطر اینکه مشکوک به نظر نیام منم دستامو دور کمر فلیکس حلقه زدم و گفتم:البته جوجه فلیکس..(خنده)
فلیکس دستاشو باز کرد و گفت:یاااا اون لقب توعهههههه...
کیفمو از زمین برداشتم و با خنده رفتم سمت در:اگه اذیتم کنی بهت میگم جوجه..هاهاها
و از اتاق امدم بیرون
حرص خوردن های کیوتش به گوشم میخورد و این برام زیباترین غیرقابل تحمل دنیا بود:)
لارا:اقای لی فلیکس فک نمیکنم زندگی شخصیم بهتون ربطی داشته باشه...
وسط راهرو مکث کرد و من فهمیدم که بازم گند زدم..
دستشو محکم تر تو دستم فشار داد و دوباره بدون حرفی وارد آسانسور شد...
از ترس چیزی نمیگفتم ولی فلیکس جوری رفتار میکرد که انگار دوست پسرمه...
در آسانسور باز شد و فلیکس دوباره منو کشون کشون سمت اتاقش برد وقتی رسید درو باز کرد و باهم وارد اتاق شدیم درو با نهایت قدرتش کبوند که از ترس سرجام میخکوب شدم دستمو ول کرد و با نهایت آرامش الکی که معلوم بو عصبانیه ادامه داد:اولن بهت چی گفتم؟دقیقا یه هفته بعد اینکه منیجر و میکاپرم شدی بهت چی گفتم؟
آب دهنمو قورت دادم و سعی کردم با نهایت آرامش جوابشو بدم:بم..گفتی...از رسمی حرف زدن بدت میاد..
فلیکس:و تو امروز چند بار منو رسمی صدا زدی؟(عصبانیت)
لارا:آخه..
فلیکس:اونو ولش کنیم تو قرارداد منجیر شدنت قانون ۴ رو بهم بگو لارا!
لارا:نوشته شده...منیجر باید هر کاریو با اجازه آیدل انجام بده و چیزی از اون قایم نکنه..
فلیکس:و تو...
لارا:ببخشید من معذرت میخوام که رعایتشون نکردم دیگه تکرار نمیشه...
فلیکس امد جلو تا خواست چیزی بگه که در زده شد
فلیکس برگشت سمت در و گفت:بیا تو
درباز شد..
منشی:آقای لی فلیکس و خانوم لارا ساعت ۹ بیاین خانه رعیس قراره باهاتون حرف بزنه
فلیکس:فقط با ما؟
منشی:نخیر بقیه اعضا هم اونجا تشریف دارن
فلیکس سری تکون داد که منشی خارج شد
لارا:من میرم ساعت نه میام دنبالت..
خواستم برم که دستمو گرفت و منو محکم کشید بغلش..
قلبم رفت رو هزار و استرس شدیدی گرفتم که گفت:اوکی ببخشید من نمیخوام ناراحتت کنم خوب ازم ناراحت نشو و خواهش میکنم باهام سرد هم نشو..
همینجوری تو شوک بودم و دستام بی جون کنارم افتاده بودن که دوباره ادامه داد:تو فقط میکاپر و منیجرم نیستی تو دوست صمیمی منی خوب؟
ویو لارا
بغضم گرفت ولی جلوی خودمو گرفتم چون اون نمیدونه که من دیوانه وار عاشقشم....... به خاطر اینکه مشکوک به نظر نیام منم دستامو دور کمر فلیکس حلقه زدم و گفتم:البته جوجه فلیکس..(خنده)
فلیکس دستاشو باز کرد و گفت:یاااا اون لقب توعهههههه...
کیفمو از زمین برداشتم و با خنده رفتم سمت در:اگه اذیتم کنی بهت میگم جوجه..هاهاها
و از اتاق امدم بیرون
حرص خوردن های کیوتش به گوشم میخورد و این برام زیباترین غیرقابل تحمل دنیا بود:)
۶.۰k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.