فیک مافیای من فصل دوم پارت ۲:
فیک مافیای من فصل دوم پارت ۲:
که یهوو دیدم ا،ت گفته که نیاز به یک بادیگارد داره مگه بادیگارد نداشته؟چرا الان دوباره بادیگارد میخواد؟ولش کن حداقل این یک بهانه ی خوبی هست که نزدیکش بشم
کوک به سمته شرکته ا،ت رفت و با منشیش داشت صحبت میکرد که آرا به اینجا اومده
منشی هم که موضوع رو فهمید راش داد داخل اتاق ا،ت
کوک:س سلام
ا،ت: بفرمایید بنشینید(حرفاش به شدت سرده و من دیگه نمیگم خودتون بفهمین)
کوک:بله برای بادیگار......
ا،ت:بله خبر دارم رزومتونم چک کردم مشکلی نیست آقای کیم هیون
(اسم جعلیه کوک)
کوک:عاااا بله ممنونم
ا،ت:فقط چند تا قوانین هست که بریم عمارت من براتون توضیح میدم
کوک: بله چشم
کوک ویو:ا،ت خیلی تغیر کرده بود صورتش شکسته تر شده بود لعنت بر من اوفففففففقففف
ا،ت و کوک به سمت عمارت رفتند
کوک:خوب قوانین چیا بودند
ا،ت:به سمت اون اتاق نمیرید من بادیگارد قبلیم بخاطره همین موضوع کشته شد(اشاره به اتاق کوک)
کوک:ب بله
ا،ت:همه جا هستی کنارم از این به بعد اینجا زندگی میکنی و وقتایی که خوی عمارتیم رسمی صحبت نکن ولی جاهای عمومی باید منو خانم صدا بکنی فهمیدی؟
کوک:بله فهمیدم
ا,ت :با ماسک اذیت نمیشی؟
کوک:عا نه اینجوری راحت ترم
ا،ت:باوشه برو اتاقت و استراحت بکن
کوک:بله با اجازه
کوک:رفتم توی اتاقم و رفتم یک حمام و وقتی که اومدم بیرون بعد از چند ساعت که توی گوشیم بودم صدا های عجیبی از توی اتاقته ا،ت میومد مثله ناله و گریه کردن وارد به سرعت وارده وارده اتاقه ا،ت شدم که دیدم داره کابوس میبینه و همش میگه:
ا،ت:نههههه کوککک لطفا تنهام نزار لطفاااا(با گریه)
کوک:ا،ت ا،تتتتت
ا،ت:هیییییییی(از خواب پریدن)
کوک:حالت خوبه
ا،ت:عایییییی اره خوبم
کوک:بیا این ابو بخور
ا,ت:ممنونم
کوک:همیشه کابوس میبینی
ا،ت:از وقتی که با ارزش ترین چیزمو از دست دادم اره
کوک:اروم باش چیزی نیست
ا،ت:حتما خواب بودی معذرت که بیدارت کردم
کوک:عااا نه خواب نبودم
ا،ت:خوبه
و.......
که یهوو دیدم ا،ت گفته که نیاز به یک بادیگارد داره مگه بادیگارد نداشته؟چرا الان دوباره بادیگارد میخواد؟ولش کن حداقل این یک بهانه ی خوبی هست که نزدیکش بشم
کوک به سمته شرکته ا،ت رفت و با منشیش داشت صحبت میکرد که آرا به اینجا اومده
منشی هم که موضوع رو فهمید راش داد داخل اتاق ا،ت
کوک:س سلام
ا،ت: بفرمایید بنشینید(حرفاش به شدت سرده و من دیگه نمیگم خودتون بفهمین)
کوک:بله برای بادیگار......
ا،ت:بله خبر دارم رزومتونم چک کردم مشکلی نیست آقای کیم هیون
(اسم جعلیه کوک)
کوک:عاااا بله ممنونم
ا،ت:فقط چند تا قوانین هست که بریم عمارت من براتون توضیح میدم
کوک: بله چشم
کوک ویو:ا،ت خیلی تغیر کرده بود صورتش شکسته تر شده بود لعنت بر من اوفففففففقففف
ا،ت و کوک به سمت عمارت رفتند
کوک:خوب قوانین چیا بودند
ا،ت:به سمت اون اتاق نمیرید من بادیگارد قبلیم بخاطره همین موضوع کشته شد(اشاره به اتاق کوک)
کوک:ب بله
ا،ت:همه جا هستی کنارم از این به بعد اینجا زندگی میکنی و وقتایی که خوی عمارتیم رسمی صحبت نکن ولی جاهای عمومی باید منو خانم صدا بکنی فهمیدی؟
کوک:بله فهمیدم
ا,ت :با ماسک اذیت نمیشی؟
کوک:عا نه اینجوری راحت ترم
ا،ت:باوشه برو اتاقت و استراحت بکن
کوک:بله با اجازه
کوک:رفتم توی اتاقم و رفتم یک حمام و وقتی که اومدم بیرون بعد از چند ساعت که توی گوشیم بودم صدا های عجیبی از توی اتاقته ا،ت میومد مثله ناله و گریه کردن وارد به سرعت وارده وارده اتاقه ا،ت شدم که دیدم داره کابوس میبینه و همش میگه:
ا،ت:نههههه کوککک لطفا تنهام نزار لطفاااا(با گریه)
کوک:ا،ت ا،تتتتت
ا،ت:هیییییییی(از خواب پریدن)
کوک:حالت خوبه
ا،ت:عایییییی اره خوبم
کوک:بیا این ابو بخور
ا,ت:ممنونم
کوک:همیشه کابوس میبینی
ا،ت:از وقتی که با ارزش ترین چیزمو از دست دادم اره
کوک:اروم باش چیزی نیست
ا،ت:حتما خواب بودی معذرت که بیدارت کردم
کوک:عااا نه خواب نبودم
ا،ت:خوبه
و.......
۹.۹k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.