پارت دوم "عشق سیاه"
از زبان ا/ت
روی تخت عین جنازه افتاده بودم داشتم فکر میکردم که خوابم برد اما با صدای برادرم از خواب پریدم
*علامت برادر ا/ت$خود ا/ت@*
:$خواب ب خواب بری بلند شو تن لش
:@خب بابا
:$زود
از زبان نویسنده(این بنده حقیر سراپا خوشتیپ😎):فردا صبح جونگ کوک ب ا/ت پیام داد
جونگ کوک:سلام عزیزم
ا/ت:سلام
جونگ کوک:فکراتو کردی عشقم؟؟؟؟
ا/ت:اگه به خانوادم بگم قبول نمیکنن
جونگ کوک:نظر خودت چیه؟این مهمه برام
ا/ت:دوست دارم
جونگ کوک:عاشقتممم
ا/ت: بریم بیرون یه دور بزنیم؟
تا همین جا بسه 😂🙌🏽فعلا اوج نگرفته ولی بعدا باحال میشه🙂❤
روی تخت عین جنازه افتاده بودم داشتم فکر میکردم که خوابم برد اما با صدای برادرم از خواب پریدم
*علامت برادر ا/ت$خود ا/ت@*
:$خواب ب خواب بری بلند شو تن لش
:@خب بابا
:$زود
از زبان نویسنده(این بنده حقیر سراپا خوشتیپ😎):فردا صبح جونگ کوک ب ا/ت پیام داد
جونگ کوک:سلام عزیزم
ا/ت:سلام
جونگ کوک:فکراتو کردی عشقم؟؟؟؟
ا/ت:اگه به خانوادم بگم قبول نمیکنن
جونگ کوک:نظر خودت چیه؟این مهمه برام
ا/ت:دوست دارم
جونگ کوک:عاشقتممم
ا/ت: بریم بیرون یه دور بزنیم؟
تا همین جا بسه 😂🙌🏽فعلا اوج نگرفته ولی بعدا باحال میشه🙂❤
۱۶.۲k
۱۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.