Escape love part. 21
بدون هیچ توجهی به بقیه هه مین رو براید استایل بغل کردمو و از پله ها بالا رفتم
صدای جیغ جیغ جیمین کل سالون رو گرفته بود که صدای جین هم بهش اضافه شد
با پوزخند شما اتاقک رفتمو هیچ اهمیتی هم به سر و صدایی که بالا شده بود و نمیادادم
در اتاق و باز کردمو با پام درو بستمو قفلش کردم
+ته تهیونگ چی کار می کنی؟
-می خوام باهم حرف بزنیم کاری ندارم 😊
رو تخت گذاشتمش و روی صندلی کنار تخت که همیشه جای اون بود نشتم و بهش نگاه کردم که مظلوم نشسته بود
-مرسی این مدت کنارم بودی توی هر شرایط کمکم می کردی خوشحالم می کردی
با این حرفام بیشتر گونه هاش سرخ شد به این همه کیوت بودن خنده م میگرفت و اون چیزی که می خواستم و نمی تونستم بگم
دستمو زیر چونش گذاشتمو بوسه کوتاهی روی لباش گذاشتمو پیشونیم و به پیشونیش چسبوندمو همون جوری به چشمای بازش نگاه کردم
-دوست دارم هه مین کنارم بمون
«از دید جین»
داخل خونه شدیم و دیدم جیمین داره جیغ جیغ می کنی
جین: چی شده جیمین؟
جیمین: تهیونگ تهیونگ هه مین و جلوی همه بوسید بعدش بردش بالا 😐
جین:هان؟
نامجون: چیییی؟؟ تهیونگ چی؟؟
جیمین: بردش بالا
نامجون: قبلش
جیمین: بوسیدش اونم از روی لبش
نامجون: هیچ ری اکشنی نداشت؟؟
جیمین: نه فقط خجالت می کشید
نامجون:من خل شدم؟؟؟
سرمو به دو طرف تکون دادمو بهش نگاه کردم
که یونگی هم امد داخل تا امد داخل هوسوک صداش رفت بالا
هوسوک: مین یونگی فاک بهت گمشو بیا منو ببر تو اتاق
جین: اینو چشه؟
جیمین: یونگی براش بات......
یونگی: خفهههههه شیدددددد
جیمین: اره الان همینه وظعش
سمت هوپی رفت و براید استایل بغلش مرد و سمت اتاق خوابشون رفت
کوک: قضیه چیه همه دارن میرن دوی اتاق؟؟؟ ماهم باید بریم یا نوبت دیگه نوبت شماست بعد ما باید بریم 😐
نامجون:نه دیگه واقعا دارم خل میشم😐
یه دفعه صدای ناله هوسوک امد
جیمین: مین یونگی بهش رحم کن
یونگی: دهنتون رو اهههه ببند ننننننننن
نامجون:...... (بچه رو به سکته دادن😂😂😂)
فردا صبح
«از دید هه مین»
چشمامو باز کردم و دیدم سرم روی شونه تهیونگه
لبخندی زدمو همه اتاق های دیشب برا پلی شید نصف دیشب فقط بوسه بود جلو تر نرفتیم چون حس میکردم ته هنوز خوب نشده با صدای ته به خودم امدم
-خوب خوابیدی عزیزم؟
+ اوهم
- می خوای بزارم بخوابی؟
+نه
-خواب پاشیم
+ اومم
روی تخت نشیتم اونم دقیقن کنارم نشست لبخندی بهش زدم
پیشونیمو گرفت و بوسید بهش خندیدمو از روی تخت بلند شدم
تخت و مرتبط کردیم بعد شست دست و صورت و بعد کلی قل قلک شدن از طرف تهیونگ سمت اشپز خونه رفتیم
که صدای نامجون و یونگی میامد
ادامه پست بعدی😘
صدای جیغ جیغ جیمین کل سالون رو گرفته بود که صدای جین هم بهش اضافه شد
با پوزخند شما اتاقک رفتمو هیچ اهمیتی هم به سر و صدایی که بالا شده بود و نمیادادم
در اتاق و باز کردمو با پام درو بستمو قفلش کردم
+ته تهیونگ چی کار می کنی؟
-می خوام باهم حرف بزنیم کاری ندارم 😊
رو تخت گذاشتمش و روی صندلی کنار تخت که همیشه جای اون بود نشتم و بهش نگاه کردم که مظلوم نشسته بود
-مرسی این مدت کنارم بودی توی هر شرایط کمکم می کردی خوشحالم می کردی
با این حرفام بیشتر گونه هاش سرخ شد به این همه کیوت بودن خنده م میگرفت و اون چیزی که می خواستم و نمی تونستم بگم
دستمو زیر چونش گذاشتمو بوسه کوتاهی روی لباش گذاشتمو پیشونیم و به پیشونیش چسبوندمو همون جوری به چشمای بازش نگاه کردم
-دوست دارم هه مین کنارم بمون
«از دید جین»
داخل خونه شدیم و دیدم جیمین داره جیغ جیغ می کنی
جین: چی شده جیمین؟
جیمین: تهیونگ تهیونگ هه مین و جلوی همه بوسید بعدش بردش بالا 😐
جین:هان؟
نامجون: چیییی؟؟ تهیونگ چی؟؟
جیمین: بردش بالا
نامجون: قبلش
جیمین: بوسیدش اونم از روی لبش
نامجون: هیچ ری اکشنی نداشت؟؟
جیمین: نه فقط خجالت می کشید
نامجون:من خل شدم؟؟؟
سرمو به دو طرف تکون دادمو بهش نگاه کردم
که یونگی هم امد داخل تا امد داخل هوسوک صداش رفت بالا
هوسوک: مین یونگی فاک بهت گمشو بیا منو ببر تو اتاق
جین: اینو چشه؟
جیمین: یونگی براش بات......
یونگی: خفهههههه شیدددددد
جیمین: اره الان همینه وظعش
سمت هوپی رفت و براید استایل بغلش مرد و سمت اتاق خوابشون رفت
کوک: قضیه چیه همه دارن میرن دوی اتاق؟؟؟ ماهم باید بریم یا نوبت دیگه نوبت شماست بعد ما باید بریم 😐
نامجون:نه دیگه واقعا دارم خل میشم😐
یه دفعه صدای ناله هوسوک امد
جیمین: مین یونگی بهش رحم کن
یونگی: دهنتون رو اهههه ببند ننننننننن
نامجون:...... (بچه رو به سکته دادن😂😂😂)
فردا صبح
«از دید هه مین»
چشمامو باز کردم و دیدم سرم روی شونه تهیونگه
لبخندی زدمو همه اتاق های دیشب برا پلی شید نصف دیشب فقط بوسه بود جلو تر نرفتیم چون حس میکردم ته هنوز خوب نشده با صدای ته به خودم امدم
-خوب خوابیدی عزیزم؟
+ اوهم
- می خوای بزارم بخوابی؟
+نه
-خواب پاشیم
+ اومم
روی تخت نشیتم اونم دقیقن کنارم نشست لبخندی بهش زدم
پیشونیمو گرفت و بوسید بهش خندیدمو از روی تخت بلند شدم
تخت و مرتبط کردیم بعد شست دست و صورت و بعد کلی قل قلک شدن از طرف تهیونگ سمت اشپز خونه رفتیم
که صدای نامجون و یونگی میامد
ادامه پست بعدی😘
۲۴.۷k
۰۳ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.