MUTED SOUND (صدای خاموش)
P¹²
علامت ها: یونا / تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
ترقوه برجسته دختر که نور ماه روش خوابیده بود، توجه تهیونگ و به خودش جلب کرد. با مک هایی طویل و پر از احساس زبونش و به سمت ترقوه دختر حرکت داد و بوسه های ریز و درشت فراوانی روش گذاشت.
حالا پس از گذشت اندک دقایقی ترقوه و پوست لطیف گردن دخترک پر بود از مارک های ارغوانی که نماد مالکیت تهیونگ بود! تهیونگ بدون خسته شدن و حتی توقفی کوتاه، گوش به ناله های آروم دختر که زیر گوشش زمزمه میشد میسپرد؛ طوری که این ناله ها براش مثل محرک عمل میکردن و شهوت توی رگ هاش و بیشتر و بیشتر به جوش و خروش می انداختن، باعث میشد با ولع گاز های ریز و درشت روی فرشته اش بزاره و کام های عمیقی از گردن و تقوه برجسته دختر بگیره
- وقتی لباسی با یقه باز تر و گشاد تری میپوشیدی و جلوم راه میرفتی، چشمم روی ترقوه خوش فرمت قفل میشد.. دلم میخواست طعم ترقوه برجسته و زیبات و بچشم و بدونم چه مزه ایه؛ حالا زمان زیادی از اون روز میگذره ولی طعم شیرین تنت و بوی خوب و منحصربفردت ارزش این همه صبر و انتظار و داشت.
لب گوشش درحالی که گردن و ترقوه اش و میبوسید با اغواگری گفت و باعث هجوم یکباره احساسات به رگ های دختر شد. لب به دندون کشید تا مانع خروج ناله های لذت بخشی بشه که از درونش ندا میدادند اما تهیونگ اونقدر کارش و خوب انجام میداد و لذت و شهوت و توی رگ های دختر به قل قل می انداخت که ترجیح میداد بجای مقاومت، موافقتش و نشون بده و شریک این شب لذت بخش بشه!
تهیونگ مسیر تکراری ترقوه و گردن دختر و طی کرد تا به خط فک دخترش برسه و بوسه های عاشقانه اش و زیر چونه اش بکاره اما طولی نکشید که بعد از چشیدن خط فک دختر، حواسش پرت لب های سرخ و درشت دختر شد. نگاهی مردد به چشم های دختر انداخت. انگار دنبال موافقت یا چراغ سبزی از سمتش بود؛ دنبال همون اشتیاق و هیجانی بود که توی چشم های خودش غلط میزد!
بود! همون چیزی که دنبالش میگشت بود اما مطمئن نبود که همون باشه. شاید اضطراب بود، شاید نگرانی، شاید ترس و وحشت یا شاید هم یک درصد اشتیاق! چشم های دختر کوچولوش میدرخشید و التماس میکرد اما نمیتونست تشخیص بده این التماس برای چی بود. منطقی بود که فکر کنه برای خاتمه دادن به این ضیافت بود ولی یعنی ممکنه برای متوقف نشدن تهیونگ بوده باشه؟! نمیخواست دختر کوچولوی شیرینش تحت فشار باشه.
اینبار نگاه مصمم تری به چشم های لرزون دختر انداخت. ادرنالین به جای مغز هاشون توی وجودشون حکمومت میکرد پس تهیونگ دستش و زیر چونه دختر برد و آهسته صورتش و به خودش نزدیک تر کرد و لب هاش و روی لب های دختر کوبید.
علامت ها: یونا / تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
ترقوه برجسته دختر که نور ماه روش خوابیده بود، توجه تهیونگ و به خودش جلب کرد. با مک هایی طویل و پر از احساس زبونش و به سمت ترقوه دختر حرکت داد و بوسه های ریز و درشت فراوانی روش گذاشت.
حالا پس از گذشت اندک دقایقی ترقوه و پوست لطیف گردن دخترک پر بود از مارک های ارغوانی که نماد مالکیت تهیونگ بود! تهیونگ بدون خسته شدن و حتی توقفی کوتاه، گوش به ناله های آروم دختر که زیر گوشش زمزمه میشد میسپرد؛ طوری که این ناله ها براش مثل محرک عمل میکردن و شهوت توی رگ هاش و بیشتر و بیشتر به جوش و خروش می انداختن، باعث میشد با ولع گاز های ریز و درشت روی فرشته اش بزاره و کام های عمیقی از گردن و تقوه برجسته دختر بگیره
- وقتی لباسی با یقه باز تر و گشاد تری میپوشیدی و جلوم راه میرفتی، چشمم روی ترقوه خوش فرمت قفل میشد.. دلم میخواست طعم ترقوه برجسته و زیبات و بچشم و بدونم چه مزه ایه؛ حالا زمان زیادی از اون روز میگذره ولی طعم شیرین تنت و بوی خوب و منحصربفردت ارزش این همه صبر و انتظار و داشت.
لب گوشش درحالی که گردن و ترقوه اش و میبوسید با اغواگری گفت و باعث هجوم یکباره احساسات به رگ های دختر شد. لب به دندون کشید تا مانع خروج ناله های لذت بخشی بشه که از درونش ندا میدادند اما تهیونگ اونقدر کارش و خوب انجام میداد و لذت و شهوت و توی رگ های دختر به قل قل می انداخت که ترجیح میداد بجای مقاومت، موافقتش و نشون بده و شریک این شب لذت بخش بشه!
تهیونگ مسیر تکراری ترقوه و گردن دختر و طی کرد تا به خط فک دخترش برسه و بوسه های عاشقانه اش و زیر چونه اش بکاره اما طولی نکشید که بعد از چشیدن خط فک دختر، حواسش پرت لب های سرخ و درشت دختر شد. نگاهی مردد به چشم های دختر انداخت. انگار دنبال موافقت یا چراغ سبزی از سمتش بود؛ دنبال همون اشتیاق و هیجانی بود که توی چشم های خودش غلط میزد!
بود! همون چیزی که دنبالش میگشت بود اما مطمئن نبود که همون باشه. شاید اضطراب بود، شاید نگرانی، شاید ترس و وحشت یا شاید هم یک درصد اشتیاق! چشم های دختر کوچولوش میدرخشید و التماس میکرد اما نمیتونست تشخیص بده این التماس برای چی بود. منطقی بود که فکر کنه برای خاتمه دادن به این ضیافت بود ولی یعنی ممکنه برای متوقف نشدن تهیونگ بوده باشه؟! نمیخواست دختر کوچولوی شیرینش تحت فشار باشه.
اینبار نگاه مصمم تری به چشم های لرزون دختر انداخت. ادرنالین به جای مغز هاشون توی وجودشون حکمومت میکرد پس تهیونگ دستش و زیر چونه دختر برد و آهسته صورتش و به خودش نزدیک تر کرد و لب هاش و روی لب های دختر کوبید.
۸.۱k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.