★چند پارتی★
★چند پارتی★
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 7
جونگکوک همینجوری به کارش ادامه میداد اما می سون دیگه نتونست تحمل کنه زد به سینش و ازش جدا شد ولی جونگکوک بدون Lبای می سون نمیتونست زندگی کنه پس جلوی می سون درو قفل کرد و لباسشو جر داد و می سون از ترس اروم اروم میرفت عقب ولی جونگکوک نزدیکش میشد که اشتباهی می سون افتاد روی Tخت و جونگکوک رفت روی تخت و دسته می سون رو محکم گرفت و می سون نمیدونست چکار کنه هنگ بود و نفس نفس میزد جونگکوک بهش گفت 👇🏻
جونگکوک: می سون از من نترس من عاشقتم
می سون: پ...پس چرا...د...داری..اینکارو..م..میکنی (ترس)
جونگکوک: میخوام یه شبو باهات بگذرونم
می سون از این حرفی که جونگکوک زد دستش شروع کرد به لرزیدن و از ترس پوسته لبشو گاز گرفت که جونگکوک گفت 👇🏻
جونگکوک: دست نزن اونا ماله منن
می سون:(از لبش خون اومد)
جونگکوک: بزار خونتو بخورم
می سون: وای (چشماشو بست)
جونگکوک از می سون لب گرفت
صبح شد
صبح شد مینا و جیهوپ بلند شدن برن سره کار که می سون: سریع از اتاق رفت بیرون جیهوپ به جونگکوک گفت 👇🏻
جیهوپ: جونگکوک پاشو
جونگکوک:(خواب)
جیهوپ: هوی!(داد)
جونگکوک: عه چی شده عزرائیل حمله کرده
جیهوپ:(خنده)
جونگکوک: بچها کجان
جیهوپ: رفتن سره کار
جونگکوک: جیهوپ
جیهوپ: چیه؟
جونگکوک: من دیشب می سون رو بوسیدم
جیهوپ: هااااااااا؟
جونگکوک: یعنی من عاشقش شدم وقت نشد بهت بگم
جیهوپ: خره حاملش نکردی که
جونگکوک: نه بابا
جیهوپ: هوف راحت شدم
جونگکوک: تو دیشب چکار کردی؟
جیهوپ: خوب منم عاشقه مینا شدم و مثل ادم همچیو بهش گفتم و بوسش مردم
جونگکوک: عا باریکلا پسر
جیهوپ: کوفت (خنده)
جونگکوک:(خنده)
جیهوپ: خیله خب بیا بریم دیگه دیر شد
جونگکوک: باشه بریم
می سون و مینا داشتن حرف میزدن که مینا بهش گفت 👇🏻
مینا: می سون دیشب جونگکوک کاره خاصی نکرد
می سون: ار...چیزه نه
مینا: گفتی اره بگو بگو چی شد
می سون: اوف اوف باشه بابا اه
مینا: بگو دیگه
می سون: دیشب جونگکوک بهم گفت دوست دارم و منو بوسید
مینا: ویییییییی چه رومانتیک
می سون: ببند دهنتو
مینا:(خنده)
می سون: عجب (خنده)
مینا: ببین کی اومده
می سون:(دید جونگکوک اومده)
جونگکوک: سلام دخترا
مینا: سلام سلام
جونگکوک:(اومد دره گوشه می سون) سلام جیگر 😈
می سون:(خفه خون گرفت)
مینا: خوب من برم فعلا
می سون:(ذهنش: نه نه نرو)
جونگکوک: چطوری بیبی 😈
می سون: خوبم من برم
★این پارت ۱۸ بود★
#جونگکوک #فیک_از_جونگکوک #فیک #داستان #بی_تی_اس
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 7
جونگکوک همینجوری به کارش ادامه میداد اما می سون دیگه نتونست تحمل کنه زد به سینش و ازش جدا شد ولی جونگکوک بدون Lبای می سون نمیتونست زندگی کنه پس جلوی می سون درو قفل کرد و لباسشو جر داد و می سون از ترس اروم اروم میرفت عقب ولی جونگکوک نزدیکش میشد که اشتباهی می سون افتاد روی Tخت و جونگکوک رفت روی تخت و دسته می سون رو محکم گرفت و می سون نمیدونست چکار کنه هنگ بود و نفس نفس میزد جونگکوک بهش گفت 👇🏻
جونگکوک: می سون از من نترس من عاشقتم
می سون: پ...پس چرا...د...داری..اینکارو..م..میکنی (ترس)
جونگکوک: میخوام یه شبو باهات بگذرونم
می سون از این حرفی که جونگکوک زد دستش شروع کرد به لرزیدن و از ترس پوسته لبشو گاز گرفت که جونگکوک گفت 👇🏻
جونگکوک: دست نزن اونا ماله منن
می سون:(از لبش خون اومد)
جونگکوک: بزار خونتو بخورم
می سون: وای (چشماشو بست)
جونگکوک از می سون لب گرفت
صبح شد
صبح شد مینا و جیهوپ بلند شدن برن سره کار که می سون: سریع از اتاق رفت بیرون جیهوپ به جونگکوک گفت 👇🏻
جیهوپ: جونگکوک پاشو
جونگکوک:(خواب)
جیهوپ: هوی!(داد)
جونگکوک: عه چی شده عزرائیل حمله کرده
جیهوپ:(خنده)
جونگکوک: بچها کجان
جیهوپ: رفتن سره کار
جونگکوک: جیهوپ
جیهوپ: چیه؟
جونگکوک: من دیشب می سون رو بوسیدم
جیهوپ: هااااااااا؟
جونگکوک: یعنی من عاشقش شدم وقت نشد بهت بگم
جیهوپ: خره حاملش نکردی که
جونگکوک: نه بابا
جیهوپ: هوف راحت شدم
جونگکوک: تو دیشب چکار کردی؟
جیهوپ: خوب منم عاشقه مینا شدم و مثل ادم همچیو بهش گفتم و بوسش مردم
جونگکوک: عا باریکلا پسر
جیهوپ: کوفت (خنده)
جونگکوک:(خنده)
جیهوپ: خیله خب بیا بریم دیگه دیر شد
جونگکوک: باشه بریم
می سون و مینا داشتن حرف میزدن که مینا بهش گفت 👇🏻
مینا: می سون دیشب جونگکوک کاره خاصی نکرد
می سون: ار...چیزه نه
مینا: گفتی اره بگو بگو چی شد
می سون: اوف اوف باشه بابا اه
مینا: بگو دیگه
می سون: دیشب جونگکوک بهم گفت دوست دارم و منو بوسید
مینا: ویییییییی چه رومانتیک
می سون: ببند دهنتو
مینا:(خنده)
می سون: عجب (خنده)
مینا: ببین کی اومده
می سون:(دید جونگکوک اومده)
جونگکوک: سلام دخترا
مینا: سلام سلام
جونگکوک:(اومد دره گوشه می سون) سلام جیگر 😈
می سون:(خفه خون گرفت)
مینا: خوب من برم فعلا
می سون:(ذهنش: نه نه نرو)
جونگکوک: چطوری بیبی 😈
می سون: خوبم من برم
★این پارت ۱۸ بود★
#جونگکوک #فیک_از_جونگکوک #فیک #داستان #بی_تی_اس
۸.۱k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.