رویای حقیقی پارت ۱۵
-مطمئن باشم
+ا...اره م..ممنون
و سریع دستشو از تو دستم بیرون کشیدو فرار کرد مث همیشه
انقد خجالت کشیده که یادش رفت مبایلشو ازم بگیره
(هه جونگ)
اه دختره دیونه چرا نمیتونی باهاش روبرو بشی این کلی بازیا چی بود درآوردی خاک تو اون گورت چرا وقتی دستمو گرفت ضربان قلبم رفت رو هزار؟
واییی دارم دیوونه میشم پوفففف
تا رسیدم به بچه ها سریع خودمو جمو جور کردمو نخواستم بچه ها فکر بد کنن
+سلام بچهها 😃
سونجون: سلام خلوچل
+هوی با یه خانم محترم درست صحبت کن 😂
ایسول:سلام فرشته ی شادی (ایسول بخاطر اینکه با کمک هه جونگ تونسته از افسردگی نجات پیدا کنه بهش میگه فرشته ی شادی)
+سلام ایسولم
یونسو:سلام هه جونگی
+سلام بد قول خانم
یوگیوم: سلام 😞
+سلام
چون باهاش قهر بودم سنگین باهاش حرف زدم
رفتم و نشستم وسط ایسول و یونسو
یوگیوم:ه..هه جونگ ..من معذرت میخوام
میدونم نباید بهت دروغ میگفتمو رابطمو با خانم شی مخفی میکردم
+دیگه مهم نیست چون من الان دیگه میدونم خانم شی چون خواهر ناتنی تو بوده باهات ارطبات داس
سه و بخاطر تو منو اذیت میکرده
یوگیوم:این ینی بخشیدی
+دوستای صمیمی هیچوقت باهم دعوا نمیکنن که کار به دعوا بکشه
+ماهم دعوا نکردیم
یوگیوم یه لبخند از سر شادی زد
یونسو واسه این که جو رو عوض کنه گفت
با کی اومدی؟
میخواستم اذیتشون کنم
+با یه آقای معروف
~نکو که با تهیونگ اومد
+حدست درست بود
ایسول: اونی با بزرگان میپری
+یااا مگه من بزرگ نیستم
~خدا شانس بده
+😂😂تو یکی اینو نگو که خودتم رفتی قاطی ایدلا
همه باهم خندیدیم
بعد از شام دنبال مبایلمو بودم که هرچی گشتم پیداش نکردم
سونجون:دنبال چی میکردی باز دستوپاچلفتی
+دنبال مبایلمم
°اخرین بار کجا گذاشته بودید
+سونجون آخرین بار دستم بود
بعد یهو یه چیزی یادم افتاد
+واییییییی
°چیشد ؟
+فهمیدم کجاس
+یونسوووو
~جانم باز چرا فریاد میزنی
+مبایلمو بده
~نه نه نمیشه مبایل یه چیز شخصیه
+چرت نگو برو بابا
سریع گوشیو از دستش قاپیدمو شما ره تهیونگو از حفظ گرفتم
تا پارت بعد به ۵۰برسونینش حتما
سر راهتون به این بیچاره هم یه سری بزنین
https://harfeto.timefriend.net/16163438471407
+ا...اره م..ممنون
و سریع دستشو از تو دستم بیرون کشیدو فرار کرد مث همیشه
انقد خجالت کشیده که یادش رفت مبایلشو ازم بگیره
(هه جونگ)
اه دختره دیونه چرا نمیتونی باهاش روبرو بشی این کلی بازیا چی بود درآوردی خاک تو اون گورت چرا وقتی دستمو گرفت ضربان قلبم رفت رو هزار؟
واییی دارم دیوونه میشم پوفففف
تا رسیدم به بچه ها سریع خودمو جمو جور کردمو نخواستم بچه ها فکر بد کنن
+سلام بچهها 😃
سونجون: سلام خلوچل
+هوی با یه خانم محترم درست صحبت کن 😂
ایسول:سلام فرشته ی شادی (ایسول بخاطر اینکه با کمک هه جونگ تونسته از افسردگی نجات پیدا کنه بهش میگه فرشته ی شادی)
+سلام ایسولم
یونسو:سلام هه جونگی
+سلام بد قول خانم
یوگیوم: سلام 😞
+سلام
چون باهاش قهر بودم سنگین باهاش حرف زدم
رفتم و نشستم وسط ایسول و یونسو
یوگیوم:ه..هه جونگ ..من معذرت میخوام
میدونم نباید بهت دروغ میگفتمو رابطمو با خانم شی مخفی میکردم
+دیگه مهم نیست چون من الان دیگه میدونم خانم شی چون خواهر ناتنی تو بوده باهات ارطبات داس
سه و بخاطر تو منو اذیت میکرده
یوگیوم:این ینی بخشیدی
+دوستای صمیمی هیچوقت باهم دعوا نمیکنن که کار به دعوا بکشه
+ماهم دعوا نکردیم
یوگیوم یه لبخند از سر شادی زد
یونسو واسه این که جو رو عوض کنه گفت
با کی اومدی؟
میخواستم اذیتشون کنم
+با یه آقای معروف
~نکو که با تهیونگ اومد
+حدست درست بود
ایسول: اونی با بزرگان میپری
+یااا مگه من بزرگ نیستم
~خدا شانس بده
+😂😂تو یکی اینو نگو که خودتم رفتی قاطی ایدلا
همه باهم خندیدیم
بعد از شام دنبال مبایلمو بودم که هرچی گشتم پیداش نکردم
سونجون:دنبال چی میکردی باز دستوپاچلفتی
+دنبال مبایلمم
°اخرین بار کجا گذاشته بودید
+سونجون آخرین بار دستم بود
بعد یهو یه چیزی یادم افتاد
+واییییییی
°چیشد ؟
+فهمیدم کجاس
+یونسوووو
~جانم باز چرا فریاد میزنی
+مبایلمو بده
~نه نه نمیشه مبایل یه چیز شخصیه
+چرت نگو برو بابا
سریع گوشیو از دستش قاپیدمو شما ره تهیونگو از حفظ گرفتم
تا پارت بعد به ۵۰برسونینش حتما
سر راهتون به این بیچاره هم یه سری بزنین
https://harfeto.timefriend.net/16163438471407
۱۵.۹k
۰۹ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.