𝒑𝒂𝒓𝒕38
𝒑𝒂𝒓𝒕38
نفس عمیقی کشیدیمو وارد شدیم ...
به همه با سر سلام کرد و رو صندلی خالی نشست ..
منم کنارش نشستم ....
....: خیلی منتظرمون گذاشتین جناب کیم
ته: امیدوارم منو ببخشید
....: درسته .. شروع کنیم ؟
کارلوس: جلسه به افتخار شماست بفرمایید
تازه متوجهش شدم ....
با نیش باز پاچه خواری میکرد ...
انگار خیلی از خودش مطمئنه ........
منشیش که دختر نسبتا قد بلند و لوندی بود یه سری پرنده رو باز کرد و حرف زد ...
منشی شرکت رقیب: همونطور که توضیح دادم شرکت glam نصف سود سالیانشو تو این معامله سرمایه گذاری میکنه ...
با این حرف دهن کل سالن از تعجب باز موند ...
....: نصفی از کل درامد ؟! واووو این پیشنهاد سخاوتمندانتونو دوست داشتم
پیشونی ته عرق کرده بود ...
با پیشنهادی که کارلوس داد امکان نداشت بتونیم باهاشون قرارداد ببندیم ....
...: جناب کیم ؟!
ته: بله شرکت ما سالیانه درامد خوبی رو کسب میکنه .. از زمانی که پدرم مدیریت شرکتو به عهده داشت تا الان که من به جای ایشون این مسئولیتو به عهده گرفتم شرکت خیلی پیشرفت کرده ... شما ام .. دوست صمیمی پدرم بودین پس قطعا اطلاع دارید ...
...: درسته چه خاطراتی که با پدرت نداشتم اما کار اولویت منه ....
+رئیس اجازه میدین ؟
ته: حتما .. نشونشون بده ....
پرونده های مربوط به حساب داری و همینطور شرکای شرکتو باز کردمو شروع کردم ....
+... این تمام اطلاعات شرکت V بود .... از اونجایی که نوسان ارز تو هر کجای دنیا وجود داره شرکت ما توانایی دادن همچین قولی رو نداره که رو نصف سود سالیه شرکت قرار داد بسته بشه ... اما ................
سکوت کشداری بود ....
حتی تهیونگم میخواست بدونه چی میگم ....
+اما شرکت V حاضره یک چهارم از سهام خودشو برای این قرارداد به خرج کنه .....
با حرفی که زدم حتی کارلوس متعجب شد ...
تهیونگ که گیج شده بود ....
این حرف من رسما به معنای فروش یک چهارم شرکت بود .....
یعنی کار درستی کردم ؟
+درسته یک چهارم از سهام شرکت که ......... متعلق به خودمه ....
ته: ا/ت
+رئیس ... :)
.....: واووو واقعا این باعث خوشحالیه که میبینم هر دو شرکت انقدر مایل به پیشرفت با ما هستین ..... پیشنهاد هر دو شرکت واقعا وسوسه انگیزه
نفس عمیقی کشیدیمو وارد شدیم ...
به همه با سر سلام کرد و رو صندلی خالی نشست ..
منم کنارش نشستم ....
....: خیلی منتظرمون گذاشتین جناب کیم
ته: امیدوارم منو ببخشید
....: درسته .. شروع کنیم ؟
کارلوس: جلسه به افتخار شماست بفرمایید
تازه متوجهش شدم ....
با نیش باز پاچه خواری میکرد ...
انگار خیلی از خودش مطمئنه ........
منشیش که دختر نسبتا قد بلند و لوندی بود یه سری پرنده رو باز کرد و حرف زد ...
منشی شرکت رقیب: همونطور که توضیح دادم شرکت glam نصف سود سالیانشو تو این معامله سرمایه گذاری میکنه ...
با این حرف دهن کل سالن از تعجب باز موند ...
....: نصفی از کل درامد ؟! واووو این پیشنهاد سخاوتمندانتونو دوست داشتم
پیشونی ته عرق کرده بود ...
با پیشنهادی که کارلوس داد امکان نداشت بتونیم باهاشون قرارداد ببندیم ....
...: جناب کیم ؟!
ته: بله شرکت ما سالیانه درامد خوبی رو کسب میکنه .. از زمانی که پدرم مدیریت شرکتو به عهده داشت تا الان که من به جای ایشون این مسئولیتو به عهده گرفتم شرکت خیلی پیشرفت کرده ... شما ام .. دوست صمیمی پدرم بودین پس قطعا اطلاع دارید ...
...: درسته چه خاطراتی که با پدرت نداشتم اما کار اولویت منه ....
+رئیس اجازه میدین ؟
ته: حتما .. نشونشون بده ....
پرونده های مربوط به حساب داری و همینطور شرکای شرکتو باز کردمو شروع کردم ....
+... این تمام اطلاعات شرکت V بود .... از اونجایی که نوسان ارز تو هر کجای دنیا وجود داره شرکت ما توانایی دادن همچین قولی رو نداره که رو نصف سود سالیه شرکت قرار داد بسته بشه ... اما ................
سکوت کشداری بود ....
حتی تهیونگم میخواست بدونه چی میگم ....
+اما شرکت V حاضره یک چهارم از سهام خودشو برای این قرارداد به خرج کنه .....
با حرفی که زدم حتی کارلوس متعجب شد ...
تهیونگ که گیج شده بود ....
این حرف من رسما به معنای فروش یک چهارم شرکت بود .....
یعنی کار درستی کردم ؟
+درسته یک چهارم از سهام شرکت که ......... متعلق به خودمه ....
ته: ا/ت
+رئیس ... :)
.....: واووو واقعا این باعث خوشحالیه که میبینم هر دو شرکت انقدر مایل به پیشرفت با ما هستین ..... پیشنهاد هر دو شرکت واقعا وسوسه انگیزه
۳.۰k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.