عشق جنگی من
پارت 20
رفتن و لباس هاشون رو پوشیدن
_فاخ چجور لباس تو تنت جا شد خدایا
خدا:آیا من ب ایشون شکم دادم
+یلا بسه دیگه بیا بریم
_چشم لیدی
وقتی که از در خارج شدن
تهیونگ :های هیونگ جایی میخواستی بری
+میخواستم برم خونه آقا شجاع عید دیدنی
_هِههه
تهیونگ :درد هِههه
_خوب بیبی بریم
+بریم
تهیونگ :یعنی مهمونتونم ها
_برو اجوما بهت رسیدگی میکنه
تهیونگ :کی میمیری (داد)
_هرموقع که تو مردی
تهیونگ :ایی پدسگگگگ
+اههه بسه دیگه همش داد و بی داد میکنید آرام باشید
سوار ماشین شدن و رفتن سمت جنگل
+وایسا این اسب توعه
_اوهوم سوار شو تا ببرمت یک جایی
+باشه (ذوق زده)
دو دقیقه بعد
+ویی چه حالی میده یوهو
_محکم بچسب
+واو چه جای قشنگیه
_من هرموقع حوصلم سر میره میام اینجا
+خیلی آرامش بخشه
_اوهوم
+کوک
_هومم
+چرا احساس میکنم ناراحتی
_من قبلا از اینکه مامانم بمیره اینجا باهم اومدیم
+حتما برات خیلی سخت بوده
_یادمه قبلا اینجا صبح آخر هفته ها میومدیم اینجا پیک نیک روز قبل فوت مادرم مامانم بهم گفته بود که دنبال اون زن برو و اونو پیدا کن
ویو ا/ت
چرا حرف هاش مثل اون زن بود
_ا/ت من تورو دوست دارم ولی میدونم تو از من خوشت نمیاد پس میتونی من پس بزنی و بری
+جونگ کوکا
_هوم
+تو تنها باقی مونده ای از خانواده آمی و من تورو دوست دارم ولی و. ولی من نمیدونستم چجور بهت بگم و..
کوک لبش رو گذاشت رو لبای ا/ت
کوک :هیس هیچی نگو بیا باهم دوتامون اون مرد رو پیدا کنیم و نابودش کنیم
+باشه ولی ب یک شرطی
_چی
+یک فکری دارم
_چی
+قبلا از اینکه پدرم بمیره گفتش که منو جای گزینش میکنه پس میتونم یک مهمونی بگیرم و....
_و بتونیم اونو گیرش بیاریم
+اون میخواد با نا بازی کنه و منم قبول کردم چون منم یکی از مهره های بازیشم
_خوب عجب مغزی داری
+خوب پس بیا بازی رو شروع کنیم
_بریم خونه
+بریم
سوار ماشین شدن و رفتن
فلش بک ب سمت عمارت *
تهیونگ :به به بلخره پیداتون شد
_چیکا داری ها
+بسه بانی من
تهیونگ :نگو عاشقش شدی
-ببخشید ولی من بردمش
تهیونگ :من خوشگل ترم
_منم جذاب ترم
تهیونگ :منم سنم از تو بزرگتره
_خوب بعد چجور میخوای باهاش ازدواج کنی اجوشی
+لقب خوبی بود
تهیونگ :آهای خفت میکنم ها
خدمتکار : ارباب براتون نامه فرستادن فرستادن
_هوم بده ببنیم
_ا/ت انگار مال توعه
نامه
خانم ا/ت شما ب یک مهمونی دعوت شده اید و با هرکس که دوست دارید میتونید بیاید لطف ب این عمارت ****بیاید
تهیونگ :وایسا این خونه ی قدیمی توی جنگل نیست
+هومم
_این خونه قبلا مال یک خاندانی بوده که توی اونجا زندگی میکردن داستانش طولانی اما بهتون میگم
+وایسا
خب اینم از این پارت 🍸
چون داستانش طولانیه توی پارت بعدی میزارم 🍷🍾
رفتن و لباس هاشون رو پوشیدن
_فاخ چجور لباس تو تنت جا شد خدایا
خدا:آیا من ب ایشون شکم دادم
+یلا بسه دیگه بیا بریم
_چشم لیدی
وقتی که از در خارج شدن
تهیونگ :های هیونگ جایی میخواستی بری
+میخواستم برم خونه آقا شجاع عید دیدنی
_هِههه
تهیونگ :درد هِههه
_خوب بیبی بریم
+بریم
تهیونگ :یعنی مهمونتونم ها
_برو اجوما بهت رسیدگی میکنه
تهیونگ :کی میمیری (داد)
_هرموقع که تو مردی
تهیونگ :ایی پدسگگگگ
+اههه بسه دیگه همش داد و بی داد میکنید آرام باشید
سوار ماشین شدن و رفتن سمت جنگل
+وایسا این اسب توعه
_اوهوم سوار شو تا ببرمت یک جایی
+باشه (ذوق زده)
دو دقیقه بعد
+ویی چه حالی میده یوهو
_محکم بچسب
+واو چه جای قشنگیه
_من هرموقع حوصلم سر میره میام اینجا
+خیلی آرامش بخشه
_اوهوم
+کوک
_هومم
+چرا احساس میکنم ناراحتی
_من قبلا از اینکه مامانم بمیره اینجا باهم اومدیم
+حتما برات خیلی سخت بوده
_یادمه قبلا اینجا صبح آخر هفته ها میومدیم اینجا پیک نیک روز قبل فوت مادرم مامانم بهم گفته بود که دنبال اون زن برو و اونو پیدا کن
ویو ا/ت
چرا حرف هاش مثل اون زن بود
_ا/ت من تورو دوست دارم ولی میدونم تو از من خوشت نمیاد پس میتونی من پس بزنی و بری
+جونگ کوکا
_هوم
+تو تنها باقی مونده ای از خانواده آمی و من تورو دوست دارم ولی و. ولی من نمیدونستم چجور بهت بگم و..
کوک لبش رو گذاشت رو لبای ا/ت
کوک :هیس هیچی نگو بیا باهم دوتامون اون مرد رو پیدا کنیم و نابودش کنیم
+باشه ولی ب یک شرطی
_چی
+یک فکری دارم
_چی
+قبلا از اینکه پدرم بمیره گفتش که منو جای گزینش میکنه پس میتونم یک مهمونی بگیرم و....
_و بتونیم اونو گیرش بیاریم
+اون میخواد با نا بازی کنه و منم قبول کردم چون منم یکی از مهره های بازیشم
_خوب عجب مغزی داری
+خوب پس بیا بازی رو شروع کنیم
_بریم خونه
+بریم
سوار ماشین شدن و رفتن
فلش بک ب سمت عمارت *
تهیونگ :به به بلخره پیداتون شد
_چیکا داری ها
+بسه بانی من
تهیونگ :نگو عاشقش شدی
-ببخشید ولی من بردمش
تهیونگ :من خوشگل ترم
_منم جذاب ترم
تهیونگ :منم سنم از تو بزرگتره
_خوب بعد چجور میخوای باهاش ازدواج کنی اجوشی
+لقب خوبی بود
تهیونگ :آهای خفت میکنم ها
خدمتکار : ارباب براتون نامه فرستادن فرستادن
_هوم بده ببنیم
_ا/ت انگار مال توعه
نامه
خانم ا/ت شما ب یک مهمونی دعوت شده اید و با هرکس که دوست دارید میتونید بیاید لطف ب این عمارت ****بیاید
تهیونگ :وایسا این خونه ی قدیمی توی جنگل نیست
+هومم
_این خونه قبلا مال یک خاندانی بوده که توی اونجا زندگی میکردن داستانش طولانی اما بهتون میگم
+وایسا
خب اینم از این پارت 🍸
چون داستانش طولانیه توی پارت بعدی میزارم 🍷🍾
۵.۰k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.