فیک جونگ کوک گیتارِ عشق پارت 4

.
کوک داشت از اول تا آخر رو میدید و وقتی دید پسره لباشو رو لبای ا.ت گذاشت خون جلوی چشاشو گرفت و رفت سمتش و پسره رو پرت کرد اونور و شروع کرد به زدنش....انقد زدش که دیگه جون نداشت

بعد دست ا.ت رو گرفت و بزور اونو به سمت ماشینش برد و پرتش کرد داخل ماشین....

ا.ت

میخواستم درو باز کنم که دیدم قفله

ا.ت:هی هی ولم کن

کوک:ساکت باش بشین سر جات

ا.ت:ت اصلا چیکازه منی ها؟

کوک:من همه کاره توعم

ا.ت:هه(پوزخند)من اصلا تورو نمیشناسم

کوک:اون وقت من بودم که از توی خونه خونهجلوییمو میدیدم؟؟

ا.ت:چ..چی

کوک:هیچی وله

بعد کوک ماشینو روشن کرد و به خارج از سئول روند

ا.ت:هی هی کجا داری میریییییییی درو باز کن میخوام پیاده شمممممممم

بهت میگم رو باز کننننننننن

مگه کرییییی

درو باز کننننن(داد)

کوک:هوف ساکت شو بچه جیغ جیغو

ا.ت:تا درو باز نکنی ساکت نمیشمممممممم

کوک کمربند گرفت و دست و پای ا.ت همینطور دهنشو بست

کوک:آخش حالا خب شد

گوشم کر شد

بعد از نیم ساعت کوک جلوی ویلایی وایساد ا.ت رو باز کرد و بغلش کردو به سمت ویلا برد اما ا.ت همینجوری دست و پا میزد و جیغ و داد میکرد

کوک:هر چی جیغ میخوای بزنکسی صصداتو نمیشنوه

تازه من کاری ک باهات ندارم:)
........