شکست خورده❣🍂 P³
کوک:مامان امروز یه دختر جدید وارد مدرسه شده که..
م/کوک:خب؟
کوک:هیچی ولش بابا مامان من غذامو خوردم میخوام برم بیرون پیاده روی
م/کوک:پیاده روی؟(خنده)از کی تاحالا به ورزش علاقه پیدا کردی؟
کوک:اعععع از الان خب دیگه من برم خدافظ
کوک ویو
من کجا ورزش کجا بابا میخوام با هیجین و ته برم دور دور🗿
ته و هیجین:سلام
کوک:سلام بریم کجا
هیجین:بریم همون رستوران همیشگی
کوک ویو
رفتیم رستوران و غذا خوردیم با اینکه از قبل ناهار خورده بودم ولی اونجا هم یچی کوفت کردم
پرش زمانی به یه هفته بعد
ات ویو
مثل همیشه لباس فرم مدرسه رو پوشیدم و به سمت مدرسه راه افتادم
کوک دیگه کاری به من نداره و بعد این یه هفته همدیگه رو اذیت نمیکنیم...کاری به کار همدیگه نداریم
کوک ویو
به سمت مدرسه راه افتادم
من یه حسایی به ات دارم..باید امروزو دیگه بهش بگم
ادمین:جونم براتون بگه که زنگ ریاضی گذشت و الان زنگ کرهای عه
کوک ویو
زنگ کره ای بود و هیجین داشت از روی کتاب با صدای بلند برا معلم میخوند که بوی سوختگی کل کلاسو فرا گرفت
یه خری:اقا یچیزی داره میسوزه
ات:اره داره یه بوهایی میاد
معلم:من برم بپرسم ببینم چی شده
ات:این بوی دوده؟
امی:دارم کم کم میترسم(بغض)
یونا:اروم باش امی..نگران چیزی نباش...
"یهو در با شتاب باش شد"
معلم بود که بلند گفت
معلم:بچه ها طبقه بالا اتیش گرفته و سقف داره میریزه!زود از مدرسه برید بیرون طبقه پایین هم داره میسوزه(داد)
همه دخترها:جیییییییییییغ
(همه بچه ها دارن میدون تا برن بیرون)
کوک ویو
چی؟؟ اتیش؟ چطوری اخه...
با تهیونگ از در مدرسه بیرون رفتیم
تقریبا همه بودن...بجز....ا/ت!!
ادمین:اتش نشان ها جلوی یونا و امی رو گرفته بودن
امی:لطفا بزارین برم داخل هق ات هنوز داخله هق(گریه)
یونا:اون دختر زعیفیه نمیتونه زیاد دووم بیاره(داد)
کوک ویو
ا/ت...ا/ت اونجاست..نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم...من دوستش دارم نباید اینطوری بشه نه!
_________________________________________________
لایک-کامنت-فالو
شراطا
10لایک
5کامنت
برا اینکی شرط میزارم چون دوتا پارت رو پشت سر هم نوشتم دستم جر خورد تروخدا حمایت کنیددد
تو پارت بعد میشخص میشه که کوک میمیره یا ا/ت
م/کوک:خب؟
کوک:هیچی ولش بابا مامان من غذامو خوردم میخوام برم بیرون پیاده روی
م/کوک:پیاده روی؟(خنده)از کی تاحالا به ورزش علاقه پیدا کردی؟
کوک:اعععع از الان خب دیگه من برم خدافظ
کوک ویو
من کجا ورزش کجا بابا میخوام با هیجین و ته برم دور دور🗿
ته و هیجین:سلام
کوک:سلام بریم کجا
هیجین:بریم همون رستوران همیشگی
کوک ویو
رفتیم رستوران و غذا خوردیم با اینکه از قبل ناهار خورده بودم ولی اونجا هم یچی کوفت کردم
پرش زمانی به یه هفته بعد
ات ویو
مثل همیشه لباس فرم مدرسه رو پوشیدم و به سمت مدرسه راه افتادم
کوک دیگه کاری به من نداره و بعد این یه هفته همدیگه رو اذیت نمیکنیم...کاری به کار همدیگه نداریم
کوک ویو
به سمت مدرسه راه افتادم
من یه حسایی به ات دارم..باید امروزو دیگه بهش بگم
ادمین:جونم براتون بگه که زنگ ریاضی گذشت و الان زنگ کرهای عه
کوک ویو
زنگ کره ای بود و هیجین داشت از روی کتاب با صدای بلند برا معلم میخوند که بوی سوختگی کل کلاسو فرا گرفت
یه خری:اقا یچیزی داره میسوزه
ات:اره داره یه بوهایی میاد
معلم:من برم بپرسم ببینم چی شده
ات:این بوی دوده؟
امی:دارم کم کم میترسم(بغض)
یونا:اروم باش امی..نگران چیزی نباش...
"یهو در با شتاب باش شد"
معلم بود که بلند گفت
معلم:بچه ها طبقه بالا اتیش گرفته و سقف داره میریزه!زود از مدرسه برید بیرون طبقه پایین هم داره میسوزه(داد)
همه دخترها:جیییییییییییغ
(همه بچه ها دارن میدون تا برن بیرون)
کوک ویو
چی؟؟ اتیش؟ چطوری اخه...
با تهیونگ از در مدرسه بیرون رفتیم
تقریبا همه بودن...بجز....ا/ت!!
ادمین:اتش نشان ها جلوی یونا و امی رو گرفته بودن
امی:لطفا بزارین برم داخل هق ات هنوز داخله هق(گریه)
یونا:اون دختر زعیفیه نمیتونه زیاد دووم بیاره(داد)
کوک ویو
ا/ت...ا/ت اونجاست..نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم...من دوستش دارم نباید اینطوری بشه نه!
_________________________________________________
لایک-کامنت-فالو
شراطا
10لایک
5کامنت
برا اینکی شرط میزارم چون دوتا پارت رو پشت سر هم نوشتم دستم جر خورد تروخدا حمایت کنیددد
تو پارت بعد میشخص میشه که کوک میمیره یا ا/ت
۴.۰k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.