لیاویو:
لیاویو:
نهار رو خوردیم ظرفا رو جمع کردم و ظرفارو شستم دیدم سوجون داره با تلفن حرف میزنه
س:باشه حتما میایم خدافظ
ل:چیه چیده
س: عزیزن امشب یه پارتی دعوتیم
ل: پارتی؟چه پارتیی؟
س:پارتی دوستمه
ل: اها خب ساعت چند؟
س:ساعت ۸
ل:اها باشه
ساعتو نگاه کردم ساعت ۵ بود
خب خوبه وقت داریم
ل : عزیزم من میرم حموم
س: باشه
یه دوش گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم یه آرایش ملایم کردم موهامو باز گذاشتم ساعتو نگاه کردم ۷:۳۰ بود سجون رو صدا کردم بهش گفتم زود باش دیرشد
گفت
س: حاظرم
نهار رو خوردیم ظرفا رو جمع کردم و ظرفارو شستم دیدم سوجون داره با تلفن حرف میزنه
س:باشه حتما میایم خدافظ
ل:چیه چیده
س: عزیزن امشب یه پارتی دعوتیم
ل: پارتی؟چه پارتیی؟
س:پارتی دوستمه
ل: اها خب ساعت چند؟
س:ساعت ۸
ل:اها باشه
ساعتو نگاه کردم ساعت ۵ بود
خب خوبه وقت داریم
ل : عزیزم من میرم حموم
س: باشه
یه دوش گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم یه آرایش ملایم کردم موهامو باز گذاشتم ساعتو نگاه کردم ۷:۳۰ بود سجون رو صدا کردم بهش گفتم زود باش دیرشد
گفت
س: حاظرم
۱.۹k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.