ادامه...
جنی و تهیونگ_جنی تهیونگ گیر دادن به رادیو بابات چون شوگا می خواد احسان علیخانی ببینه
موقع دعا ربنا باهاش میخونن و حسابی میرن تو حس جوریکه باباتم باهاشون میخونه(این دوتا منن)خلاصه که اینام شاد شنگولا
کوک_به گفته جین سحری هیچی نخورده تا میاد اینجا حسابی از خجالت شکمش در بیاد ولی چه فایده این چی پشیمونه جوری که شعله زرد رو شیر موز میبینه و هی ازت سوال میپرسه که چرا شیر موز رو کردید تو کاسه
جیمین_همون طور که گفتم نشسته جلو تلویزیون تا وقتی ده ثانیه اخرشد بشمره وقتی اذان رو میگن زود وضو میگیره بره نماز بخونه که فرشته ای که کار های خوبه ادم رو مینویسه(نمی دونم چیه فقط از بچگی بهم میگفتن) هم صداش در میاد بش میگه:باشه بابا فهمیدیم تو بنده خوبه خدا هستی برو افطارت رو بخور .. خودشیرین
بله دیگه از این قرار بود
ا٫ت
همه دور سفره نشسته بودیم و می خواستیم افطار کنید که زنگ در خورد رفتم در باز کردم که دیدم نامجون با دوتا بسته حلیم پشت دره مامانم وقتی نامجون رو با حلیم ها میبینه می بخشتش دوباره میزاره بیاد تو خونه افطار کنه
وقتی نامی رو یجا گیر اوردم ازش قضیه حلیم هارو پرسیدم اونم گفت نشسته بوده رو پله ها که همسایه بالایی تون نظری میاره از اونجایی که ارمی بود دوتا داد😐😐
میدونم خیلی مسخره بود ولی دیگه به بزرگی خودتون ببخشید سعی میکنم بهتر بنویسم
اگه خوبه بگید بازم بنویسم
موقع دعا ربنا باهاش میخونن و حسابی میرن تو حس جوریکه باباتم باهاشون میخونه(این دوتا منن)خلاصه که اینام شاد شنگولا
کوک_به گفته جین سحری هیچی نخورده تا میاد اینجا حسابی از خجالت شکمش در بیاد ولی چه فایده این چی پشیمونه جوری که شعله زرد رو شیر موز میبینه و هی ازت سوال میپرسه که چرا شیر موز رو کردید تو کاسه
جیمین_همون طور که گفتم نشسته جلو تلویزیون تا وقتی ده ثانیه اخرشد بشمره وقتی اذان رو میگن زود وضو میگیره بره نماز بخونه که فرشته ای که کار های خوبه ادم رو مینویسه(نمی دونم چیه فقط از بچگی بهم میگفتن) هم صداش در میاد بش میگه:باشه بابا فهمیدیم تو بنده خوبه خدا هستی برو افطارت رو بخور .. خودشیرین
بله دیگه از این قرار بود
ا٫ت
همه دور سفره نشسته بودیم و می خواستیم افطار کنید که زنگ در خورد رفتم در باز کردم که دیدم نامجون با دوتا بسته حلیم پشت دره مامانم وقتی نامجون رو با حلیم ها میبینه می بخشتش دوباره میزاره بیاد تو خونه افطار کنه
وقتی نامی رو یجا گیر اوردم ازش قضیه حلیم هارو پرسیدم اونم گفت نشسته بوده رو پله ها که همسایه بالایی تون نظری میاره از اونجایی که ارمی بود دوتا داد😐😐
میدونم خیلی مسخره بود ولی دیگه به بزرگی خودتون ببخشید سعی میکنم بهتر بنویسم
اگه خوبه بگید بازم بنویسم
۲۵.۹k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.