اخرین نفر
اخرین نفر
پارت ۳۷
ادمین ویو:
داینا با دقت زخمای روی دست نیکی رو نگاه می کرد
داینا:باندا رو بده
نیکی:چی؟!
داینا باندی ازش گرفت و گذاشتش یه گوشه و یه پنبه برداشت تا زخمای نیکی رو ضدعفونی کنه
نیکی به دردی که توی دستش می پیچید توجه نداشت هنوز صدای شوگا توی گوشش بود ناخواسته لب پایینش شروع کرد به لرزید
تعجب کرد چون هیچ وقت اینجوری نمی شد به خاطر شوگا؟!
سعی کرد جلوی جمع شدن اشکاشو بگیره ولی بیفایده بود و بیشتر می شد داینا باندو بست و به بالا نگا کرد
نیکی داشت با ناراحتی به دست پوشده شده با زخمش نگا می کرد داینا بقلش کرد و نیکی سرشو گذاشت روی شونهی دوستش
یهویی گوشی داینا صدا داد
جیمین پیام داده بود
جیمین:نیکی خوبه؟شوگا بهم گفت یکم زیاده روی کرده و دستشو بدجوری زخم کرده بلخره که من باور نکردم ممکن نیست نیکی یه همچین دختری خیانت کنه اون خیلی شوگا رو دوس داشت
نیکی به پیام زل زد داینا سریع تایپ کرد
داینا:دیگه نمیزارم دستش به دوستم بخوره یا عشقشو داشته باشه دیگه من باید ازش مراقبت کنم از اولی که باهم دوست شدیم اون ازم مراقبت کرده
وقتی پیامو فرستاد محکم تر نیکی رو توی بقلش گرفت
جیمین:خب حق داری الان پیشته؟
داینا کمی مکث کرد و ارهیی گفت
جیمین:بهش بگو امیدوار باشه شوگا پشیمون میشه
ولی بدتر شد فرداش شوگا وقتی از در مدرسه وارد شد محکم گرفتش و توی صورتش داد کشید
شوگا:عوضی خیلی دوست داشتم ولی بازم یه پست گذاشتی که با یه پسر عوضی رفتی تو بار؟
نیکی:چ...چی؟
داینا هراسون اومد و با اعصبانیت شوگا رو کنار زد
داینا:کجا پست کرده؟!
شوگا:تو چی میگی؟!
داینا:جواب بده
شوگا:توی تیک تاک(به دلیل داشتن اینستا و واتساپ در گوشی نیکی ادمین دستش بستهس😐😂)
پارت ۳۷
ادمین ویو:
داینا با دقت زخمای روی دست نیکی رو نگاه می کرد
داینا:باندا رو بده
نیکی:چی؟!
داینا باندی ازش گرفت و گذاشتش یه گوشه و یه پنبه برداشت تا زخمای نیکی رو ضدعفونی کنه
نیکی به دردی که توی دستش می پیچید توجه نداشت هنوز صدای شوگا توی گوشش بود ناخواسته لب پایینش شروع کرد به لرزید
تعجب کرد چون هیچ وقت اینجوری نمی شد به خاطر شوگا؟!
سعی کرد جلوی جمع شدن اشکاشو بگیره ولی بیفایده بود و بیشتر می شد داینا باندو بست و به بالا نگا کرد
نیکی داشت با ناراحتی به دست پوشده شده با زخمش نگا می کرد داینا بقلش کرد و نیکی سرشو گذاشت روی شونهی دوستش
یهویی گوشی داینا صدا داد
جیمین پیام داده بود
جیمین:نیکی خوبه؟شوگا بهم گفت یکم زیاده روی کرده و دستشو بدجوری زخم کرده بلخره که من باور نکردم ممکن نیست نیکی یه همچین دختری خیانت کنه اون خیلی شوگا رو دوس داشت
نیکی به پیام زل زد داینا سریع تایپ کرد
داینا:دیگه نمیزارم دستش به دوستم بخوره یا عشقشو داشته باشه دیگه من باید ازش مراقبت کنم از اولی که باهم دوست شدیم اون ازم مراقبت کرده
وقتی پیامو فرستاد محکم تر نیکی رو توی بقلش گرفت
جیمین:خب حق داری الان پیشته؟
داینا کمی مکث کرد و ارهیی گفت
جیمین:بهش بگو امیدوار باشه شوگا پشیمون میشه
ولی بدتر شد فرداش شوگا وقتی از در مدرسه وارد شد محکم گرفتش و توی صورتش داد کشید
شوگا:عوضی خیلی دوست داشتم ولی بازم یه پست گذاشتی که با یه پسر عوضی رفتی تو بار؟
نیکی:چ...چی؟
داینا هراسون اومد و با اعصبانیت شوگا رو کنار زد
داینا:کجا پست کرده؟!
شوگا:تو چی میگی؟!
داینا:جواب بده
شوگا:توی تیک تاک(به دلیل داشتن اینستا و واتساپ در گوشی نیکی ادمین دستش بستهس😐😂)
۴.۰k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.