𝑷𝒂𝒓𝒕 15 ادامه
چییی!...اون...جیمین بود که دستش تو دست جه هوا بود!...
نگاهی به صورت جیمین کردم...شوگا راس میگف اون اصلا حالش خوب نیست...
/اوپا اینجا بشینیم
_...(بدون هیچ حرفی نشستم)
/اوپا چی میخوری؟(لوس گف)
_...(به اطرافم نگاه میکردم به حرفاش گوش نمیدادم)
/اوپ...(همین که ا/ت رو تو کافه دیدم حرفم ناقص موند ا/ت با شوگا بود...نمیخواستم جیمین بدونه که ا/ت اینجاست سعی میکردم که حواس جیمینو پرت کنم...)
جیمین ویو
(حرف جه هوا با قفل شدن نگاهش به یکجا ناقص شد به کجا نگاه میکنه...چرخیدم که ببینم که جه هوا نذاشت...)
/اوپا...
_(بهش نگاه کردم)
/من کارت پولم تو کیفم نیست...
_کجاست؟...
/تو راه مثل اینکه افتاده...اگه پیداش نکنم بابام منو میکشه...ببین...تو کیفم نیست...(یهو کارت از آستینم لیز خورد افتاد روی زمین صداش خیلی بلند بود که جیمین فهمید نقشه کشیدم (ریدی خواهرم 👌🏻🗿) با اخم بهم نگاه کرد از روی صندلیش بلند شد...منم بلند شدم بهم دوباره نگاه کرد و گفت
_فک نکن خیلی دوست دارم باهات باشم...اگه این ازدواج هم اجباری نبود روتو هم نمیدیدم...
بعد حرفش رفت سمت دستشویی
جیمین ویو
(اعصابم خیلی داغون بود و بهم ریخته بود و با عصبانیتم به سمت دستشویی رفتم (دستشویی زنونه مردونه یکی بود...دلیل گفتنم رو میفهمید...))
ا/ت ویو
(بعد خوردن شیرینی و قهوه ای که سفارش دادم دستام کثیف شد و به سمت دستشویی رفتم(دلیلش رو فهمیدید😂...))
جیمین ویو
(داشتم دست و صورتمو می شستم که صدای پاهای کسی رو پشت سرم شنیدم که یهو متوقف شد...سرم بردم بالا از توی آینه ببینم کیه...اون...)
ادامه دارد
شرط نداریم
نگاهی به صورت جیمین کردم...شوگا راس میگف اون اصلا حالش خوب نیست...
/اوپا اینجا بشینیم
_...(بدون هیچ حرفی نشستم)
/اوپا چی میخوری؟(لوس گف)
_...(به اطرافم نگاه میکردم به حرفاش گوش نمیدادم)
/اوپ...(همین که ا/ت رو تو کافه دیدم حرفم ناقص موند ا/ت با شوگا بود...نمیخواستم جیمین بدونه که ا/ت اینجاست سعی میکردم که حواس جیمینو پرت کنم...)
جیمین ویو
(حرف جه هوا با قفل شدن نگاهش به یکجا ناقص شد به کجا نگاه میکنه...چرخیدم که ببینم که جه هوا نذاشت...)
/اوپا...
_(بهش نگاه کردم)
/من کارت پولم تو کیفم نیست...
_کجاست؟...
/تو راه مثل اینکه افتاده...اگه پیداش نکنم بابام منو میکشه...ببین...تو کیفم نیست...(یهو کارت از آستینم لیز خورد افتاد روی زمین صداش خیلی بلند بود که جیمین فهمید نقشه کشیدم (ریدی خواهرم 👌🏻🗿) با اخم بهم نگاه کرد از روی صندلیش بلند شد...منم بلند شدم بهم دوباره نگاه کرد و گفت
_فک نکن خیلی دوست دارم باهات باشم...اگه این ازدواج هم اجباری نبود روتو هم نمیدیدم...
بعد حرفش رفت سمت دستشویی
جیمین ویو
(اعصابم خیلی داغون بود و بهم ریخته بود و با عصبانیتم به سمت دستشویی رفتم (دستشویی زنونه مردونه یکی بود...دلیل گفتنم رو میفهمید...))
ا/ت ویو
(بعد خوردن شیرینی و قهوه ای که سفارش دادم دستام کثیف شد و به سمت دستشویی رفتم(دلیلش رو فهمیدید😂...))
جیمین ویو
(داشتم دست و صورتمو می شستم که صدای پاهای کسی رو پشت سرم شنیدم که یهو متوقف شد...سرم بردم بالا از توی آینه ببینم کیه...اون...)
ادامه دارد
شرط نداریم
۹.۰k
۰۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.