عشق مافیایی من پارت17
(سه ماه بعد)
(کوک ویو)
+(بعد کلی دردسر بلاخره باند رو انتقال دادیم کره من تو این سه ماه دنبال ا.ت گشتم اون از کره رفته بود و این منو دیونه میکرد هر چقد من دنبالش میگردم اون دور تر میشه به جیمین سپردم ازش اطلاعات برام بیاره اما الان هنوزم خبری نیست و مغزم داره منفجر میشه اینکه الان کجاست و داره چیکار می کنه......همینطوری داشتم فکر میکردم که جیمین با سرعت وارد شد)
+چخبر ه(اخم)
÷کوک برگشته
+(باسرعت از صندلی پاشد )چ...چی؟!
÷ا....ا.ت...ا.ت یه هفته پیش بر گشته این همه مدت پاریس بوده
+(لبخند) پس زود باش بریم میخوام ببینمش(خواست بره بیرون که جیمین جلوش رو گرفت)
÷اما ...اما کوک...
+بزار برا بعد(خواست بره )
÷ کوک اون یه بچه داره فک ....فک کنم ازدواج کرده(با ترس)
+چ...چی...تو داری چی میگی(عصبی برگشت و یخه جیمین رو گرفت)
÷تازه زیر دست ها مون گفتن که یه مرد هم همراهش بوده و...و...این ....این عکس(با ترس حرف می زد و یه عکس از جیبش در اورد که ا.ت با یه بچه تو بغلش کنار یه مرد دارن راه میرن (تهیونگ) و میخندن)
+(با تعجب به عکس نگاه می کرد چشماش پر اشک شده بود)
+ن...نه...نهههههههه(داد زد و همه وسایل رو میز رو پرت کرد زمین)میک*شمش من من اونو نا بود می کنم چطور .....
÷کوک اروم باش(داد زد) تو خودت اونو ول کردی بعد اون
کاری که باهاش کردی هنوزم میخوای منتظرت بمونهههه(داد بلند)
+خفه شو خفه شوووو گمشووو بیرونننن(عربده)
÷لطفا خوب فکر کن کوک کاری نکن بعدن پشیمون شی
( رفت بیرون)
+لع*نت به من لع*نتتتت اگه او کاره بچه گانه رو نمیردم بخاطر یه انتقام احمقانه الان مال من بود پیش من بود اما نمیزارم اگه قرار باشه یا مال منی یا هیچکس(عصبی با گریه )
(ا.ت ویو)
_ته بسه جیهو رو بده من باید بهش شیر بدم
~باشه توم نمیزاری دو دقیقه باهم باشیم(با نارزایتی )
_(چشماش گرد شد )تهیونگ تو از وقتی برگشتی بچه دسته ته اصن تو کار نداری برو به کارات برس(جیهو رو از ته گرفت)
~اه باشه بابا توم نمیزاری دو مرد باهم یکم حرف بزنیم
_ته اون هنوز نمیتونه حرف بزنه محض رضای خدا (خنده ناباورانه کرد)
~اما من متوجه میشم میخواد حرف بزنه تو نمیدونی که
_اه ته لطفا برو نا عصبی نشدم سوا هنوز بر نگشته
~چرا تو اتاقشه گفت دانشگاه خستش کرده
_اوکی
(داشت به جیهو شیر می داد که یک دفعه صدای .....
«اسلاید دو فک کنید پسر جونگکوکه جئون جیهو»
(کوک ویو)
+(بعد کلی دردسر بلاخره باند رو انتقال دادیم کره من تو این سه ماه دنبال ا.ت گشتم اون از کره رفته بود و این منو دیونه میکرد هر چقد من دنبالش میگردم اون دور تر میشه به جیمین سپردم ازش اطلاعات برام بیاره اما الان هنوزم خبری نیست و مغزم داره منفجر میشه اینکه الان کجاست و داره چیکار می کنه......همینطوری داشتم فکر میکردم که جیمین با سرعت وارد شد)
+چخبر ه(اخم)
÷کوک برگشته
+(باسرعت از صندلی پاشد )چ...چی؟!
÷ا....ا.ت...ا.ت یه هفته پیش بر گشته این همه مدت پاریس بوده
+(لبخند) پس زود باش بریم میخوام ببینمش(خواست بره بیرون که جیمین جلوش رو گرفت)
÷اما ...اما کوک...
+بزار برا بعد(خواست بره )
÷ کوک اون یه بچه داره فک ....فک کنم ازدواج کرده(با ترس)
+چ...چی...تو داری چی میگی(عصبی برگشت و یخه جیمین رو گرفت)
÷تازه زیر دست ها مون گفتن که یه مرد هم همراهش بوده و...و...این ....این عکس(با ترس حرف می زد و یه عکس از جیبش در اورد که ا.ت با یه بچه تو بغلش کنار یه مرد دارن راه میرن (تهیونگ) و میخندن)
+(با تعجب به عکس نگاه می کرد چشماش پر اشک شده بود)
+ن...نه...نهههههههه(داد زد و همه وسایل رو میز رو پرت کرد زمین)میک*شمش من من اونو نا بود می کنم چطور .....
÷کوک اروم باش(داد زد) تو خودت اونو ول کردی بعد اون
کاری که باهاش کردی هنوزم میخوای منتظرت بمونهههه(داد بلند)
+خفه شو خفه شوووو گمشووو بیرونننن(عربده)
÷لطفا خوب فکر کن کوک کاری نکن بعدن پشیمون شی
( رفت بیرون)
+لع*نت به من لع*نتتتت اگه او کاره بچه گانه رو نمیردم بخاطر یه انتقام احمقانه الان مال من بود پیش من بود اما نمیزارم اگه قرار باشه یا مال منی یا هیچکس(عصبی با گریه )
(ا.ت ویو)
_ته بسه جیهو رو بده من باید بهش شیر بدم
~باشه توم نمیزاری دو دقیقه باهم باشیم(با نارزایتی )
_(چشماش گرد شد )تهیونگ تو از وقتی برگشتی بچه دسته ته اصن تو کار نداری برو به کارات برس(جیهو رو از ته گرفت)
~اه باشه بابا توم نمیزاری دو مرد باهم یکم حرف بزنیم
_ته اون هنوز نمیتونه حرف بزنه محض رضای خدا (خنده ناباورانه کرد)
~اما من متوجه میشم میخواد حرف بزنه تو نمیدونی که
_اه ته لطفا برو نا عصبی نشدم سوا هنوز بر نگشته
~چرا تو اتاقشه گفت دانشگاه خستش کرده
_اوکی
(داشت به جیهو شیر می داد که یک دفعه صدای .....
«اسلاید دو فک کنید پسر جونگکوکه جئون جیهو»
۳۰.۳k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.