Part,7
«ا.ت»
صبح با نور خورشید بیدار شدم...رفتم دستشویی و کار های لازم رو کردم..
رفتم پایین دیدم جیمین داره صبحونه میخوره ..نشستم سر میز..
ا.ت:صبح بخیر جیمین
جیمین:صبح شما هم بخیر بانو
ا.ت:مسخره..میگم جیمین ساعت چند باید بریم برا تحویل اسلحه؟؟
جیمین:۱۲:۰۰ چطور
ا.ت:هیچی همین جوری..سه ساعت وقت داریم
جیمین:می خوای فیلم ببیبینیم
ا.ت:اره حتما
بعد صبحونه منو جیمین نشستیم پای فیلم دیدن...
«پرش زمانی به ساعت ۱۱:۰۰»
دیدم ساعت ۱۱:۰۰ به جیمین گفتم میرم آماده میشم..
رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و اومدم بیرون..موهام رو خشک کردم..
یه آرایش لایت کردم و یک لباس دارک مافیایی هم پوشیدم ..
رفتم پایین دیدم جیمین هم آماده..
راه افتادیم به سمت محل قرار...
بعد از ۳۰ مین رسیدیم...جایی مثل کارخونه و بیرون شهر بود ..از ماشین پیاده شدم ..که دیدم یه مرد کت شلواری داره اشاره میکنه..
رفتم سمتش..دیشب چون ماسک داشت(نکته:مهمونی بالماسکه بوده)صورتش رو ندیده بودم..چه جذاب ..اهم چی میگم(تو دلش)
ببر سیاه:سلام..خوشحالم که دوباره شما رو ملاقات کردم بانو
ا.ت:سلام..همچنین
ببر سیاه:خب اینم بار اسلحه که قولش رو داده بودم
ا.ت:جیمین(اشاره به چک کردن بار ها)
ببر سیاه:خب بریم سر موضوع اصلی..نظرتون
ا.ت:.........
صبح با نور خورشید بیدار شدم...رفتم دستشویی و کار های لازم رو کردم..
رفتم پایین دیدم جیمین داره صبحونه میخوره ..نشستم سر میز..
ا.ت:صبح بخیر جیمین
جیمین:صبح شما هم بخیر بانو
ا.ت:مسخره..میگم جیمین ساعت چند باید بریم برا تحویل اسلحه؟؟
جیمین:۱۲:۰۰ چطور
ا.ت:هیچی همین جوری..سه ساعت وقت داریم
جیمین:می خوای فیلم ببیبینیم
ا.ت:اره حتما
بعد صبحونه منو جیمین نشستیم پای فیلم دیدن...
«پرش زمانی به ساعت ۱۱:۰۰»
دیدم ساعت ۱۱:۰۰ به جیمین گفتم میرم آماده میشم..
رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و اومدم بیرون..موهام رو خشک کردم..
یه آرایش لایت کردم و یک لباس دارک مافیایی هم پوشیدم ..
رفتم پایین دیدم جیمین هم آماده..
راه افتادیم به سمت محل قرار...
بعد از ۳۰ مین رسیدیم...جایی مثل کارخونه و بیرون شهر بود ..از ماشین پیاده شدم ..که دیدم یه مرد کت شلواری داره اشاره میکنه..
رفتم سمتش..دیشب چون ماسک داشت(نکته:مهمونی بالماسکه بوده)صورتش رو ندیده بودم..چه جذاب ..اهم چی میگم(تو دلش)
ببر سیاه:سلام..خوشحالم که دوباره شما رو ملاقات کردم بانو
ا.ت:سلام..همچنین
ببر سیاه:خب اینم بار اسلحه که قولش رو داده بودم
ا.ت:جیمین(اشاره به چک کردن بار ها)
ببر سیاه:خب بریم سر موضوع اصلی..نظرتون
ا.ت:.........
۲.۸k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.