💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
part37🤍✨
(از زبان یونا)
رفتم تو اتاقمو لباسمو با لباس راحتی عوض کردم و و موهامو شونه کردم رفتم پیش تهیونگ
در زدم گفت بیا تو
یونا: داداشی چیکار میکنی
ته: هیچی قشنگم داشتم رو این آهنگه کار میکردم
یونا: میشه ببینمش
ته: عااا نه نمیشههه آهنگ جدیدمونه بعدن گوشش کن
یونا: عههه داداشی بزار بخونمش دیگه لطفاً
ته:نههه نمیشه نامجون بفهمه کلمو میکنه
یونا: خوب بهش نمیگممم
ته: اون میفهمه ..نمیدممم
یونا: ایششش باشههه
ته: آفرین شدی بچه ی خوب.... فردا میری مدرسه نه
یونا : اوهوم میرم متاسفانه 😥
ته: همیشه از این چرت و پرتا میگفتن
یونا: از موقع اردو ب بعد اره همینه وعضیت
ته: اوکی بزار ببینم چیکار میکنم
یونا: میخوای چیکار کنی
ته: نمیدونم حالا بهش فک میکنم بعد میفهمی
یونا: ب..باشه
ته: راستی فردا خودم میبرمت مدرسه
یونا: نه لازم نیست راننده هست
ته: گفتم خودم میبرمت دیگه
یونا: آخه..
ته:آخه و ولی و اما و اینا نداریم همین ک گفتم الآنم برو بخواب فردا باید زود بیدار شی برام صبحانه درست کنی
یونا: یااا چرا من درست کنم خودت درس کن
ته: یااا آدم رو حرف بزرگترش حرف نمیزنه
یونا: داری زور میگیی
ته: نه خیرمم برو بخواب
یونا: ایشش باشه شب بخیر
داشتم میرفتم بیرون ک دستمو گرفت
ته: ای ای کجا میری
یونا: میرم بخوابم دیگه
ته: ولی منو بغل نکردی
یونا: عجبا بیا بغلم
ته: محکم یونا رو بغل کردم و بوسش کردم
یونا: داداشی خفم کردی
ته: خوب حالا ...میگم یونا بیا امشب پیش من بخواب
یونا: اینجا!!
ته: اره منم دیگه میخوام بخوابم امشب بیا بغلم بخواب
یونا: باشه با کمال میل (ذوققق)
ته: پس بریم بخوابیم
رفتیم و روی تخت دراز کشیدیم
ته: بیا بغلم ببینمم
بعدم منو کشید تو بغلشو قلقلکم داد
یونا:😂😂نکننن ..دا..داشی نکننننن 😂😂
ته: خوب دیگه بیا بخوابیم (بغل کردن)
یونا: شب بخیر داداشی
ته : شب بخیر کوچولو
اینو ک گفت ی مشت زدم ب سینش و بعد یک خنده ی تو گلویی کرد و دیگه چیزی نگفت و خوابید
(آقایون داداشای گلم اینا خواهر برادرن پس آدم باشین فکر بد نکنین 🤣)
(فردا صبح)
رو تخت ته خواب بودم ک دیدم داره صدام میکنه ای خدا بازم صبح شد....
(اینم از این پارت تا بعد )
part37🤍✨
(از زبان یونا)
رفتم تو اتاقمو لباسمو با لباس راحتی عوض کردم و و موهامو شونه کردم رفتم پیش تهیونگ
در زدم گفت بیا تو
یونا: داداشی چیکار میکنی
ته: هیچی قشنگم داشتم رو این آهنگه کار میکردم
یونا: میشه ببینمش
ته: عااا نه نمیشههه آهنگ جدیدمونه بعدن گوشش کن
یونا: عههه داداشی بزار بخونمش دیگه لطفاً
ته:نههه نمیشه نامجون بفهمه کلمو میکنه
یونا: خوب بهش نمیگممم
ته: اون میفهمه ..نمیدممم
یونا: ایششش باشههه
ته: آفرین شدی بچه ی خوب.... فردا میری مدرسه نه
یونا : اوهوم میرم متاسفانه 😥
ته: همیشه از این چرت و پرتا میگفتن
یونا: از موقع اردو ب بعد اره همینه وعضیت
ته: اوکی بزار ببینم چیکار میکنم
یونا: میخوای چیکار کنی
ته: نمیدونم حالا بهش فک میکنم بعد میفهمی
یونا: ب..باشه
ته: راستی فردا خودم میبرمت مدرسه
یونا: نه لازم نیست راننده هست
ته: گفتم خودم میبرمت دیگه
یونا: آخه..
ته:آخه و ولی و اما و اینا نداریم همین ک گفتم الآنم برو بخواب فردا باید زود بیدار شی برام صبحانه درست کنی
یونا: یااا چرا من درست کنم خودت درس کن
ته: یااا آدم رو حرف بزرگترش حرف نمیزنه
یونا: داری زور میگیی
ته: نه خیرمم برو بخواب
یونا: ایشش باشه شب بخیر
داشتم میرفتم بیرون ک دستمو گرفت
ته: ای ای کجا میری
یونا: میرم بخوابم دیگه
ته: ولی منو بغل نکردی
یونا: عجبا بیا بغلم
ته: محکم یونا رو بغل کردم و بوسش کردم
یونا: داداشی خفم کردی
ته: خوب حالا ...میگم یونا بیا امشب پیش من بخواب
یونا: اینجا!!
ته: اره منم دیگه میخوام بخوابم امشب بیا بغلم بخواب
یونا: باشه با کمال میل (ذوققق)
ته: پس بریم بخوابیم
رفتیم و روی تخت دراز کشیدیم
ته: بیا بغلم ببینمم
بعدم منو کشید تو بغلشو قلقلکم داد
یونا:😂😂نکننن ..دا..داشی نکننننن 😂😂
ته: خوب دیگه بیا بخوابیم (بغل کردن)
یونا: شب بخیر داداشی
ته : شب بخیر کوچولو
اینو ک گفت ی مشت زدم ب سینش و بعد یک خنده ی تو گلویی کرد و دیگه چیزی نگفت و خوابید
(آقایون داداشای گلم اینا خواهر برادرن پس آدم باشین فکر بد نکنین 🤣)
(فردا صبح)
رو تخت ته خواب بودم ک دیدم داره صدام میکنه ای خدا بازم صبح شد....
(اینم از این پارت تا بعد )
۶.۲k
۰۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.