☆ BRAVE 3> ☆
☆ BRAVE 3> ☆
[Part ۲]
تقریبا ۱۵ یا ۲۰ متر با هدف فاصله داشتی، به سمت پسره داد زدی
ا/ت : جا خالی بده [داد]
سریعا تیر کمون رو از پشت سرت در آوردی و به سمت هدف شلیک کردی ، درست وسط هدف
سریعا عقب کشید و داد زد
ته : چیکار میکنی؟
ا/ت : تمرین تیر کمون ، تازه تو کیی که باید برات توضیح بدم ؟
ته : زیادی زبون درازی
ا/ت : از دست کمی ندارم
ته : [خنده عصبی] چطور جرعت میکنی با من اینجوری صحبت کنی ؟
ا/ت : من باید اینو بهت بگم ، ولی حیف که حوصله ی سر کله زدن ندارم [کلافه]
ته : وایسا ببینم
ا/ت : ها
ته : ادب یاد نگرفتی نه ؟ از دختر خدمتکار همین بعید نیست [دوستای ته. دارن میخندن]
ا/ت : دختر خدمتکار ؟[خنده بلند] وای مرسی خنده دار ترین کلمه یی بود که تا حالا شنیده بودم
میخواستید به بحث ادامه بدید که مدیر مدرسه جلوتون ظاهر شد .مدیر : او ، خانم هوانگ ، آقای کیم به مدرسه ی ما خوش آمدید.
هم زمان با هم گفتید
ا/ت : آقای کیم ؟ ، تو تهیونگی؟
ته : خانم هوانگ ؟ تو ا/تی؟
[Part ۲]
تقریبا ۱۵ یا ۲۰ متر با هدف فاصله داشتی، به سمت پسره داد زدی
ا/ت : جا خالی بده [داد]
سریعا تیر کمون رو از پشت سرت در آوردی و به سمت هدف شلیک کردی ، درست وسط هدف
سریعا عقب کشید و داد زد
ته : چیکار میکنی؟
ا/ت : تمرین تیر کمون ، تازه تو کیی که باید برات توضیح بدم ؟
ته : زیادی زبون درازی
ا/ت : از دست کمی ندارم
ته : [خنده عصبی] چطور جرعت میکنی با من اینجوری صحبت کنی ؟
ا/ت : من باید اینو بهت بگم ، ولی حیف که حوصله ی سر کله زدن ندارم [کلافه]
ته : وایسا ببینم
ا/ت : ها
ته : ادب یاد نگرفتی نه ؟ از دختر خدمتکار همین بعید نیست [دوستای ته. دارن میخندن]
ا/ت : دختر خدمتکار ؟[خنده بلند] وای مرسی خنده دار ترین کلمه یی بود که تا حالا شنیده بودم
میخواستید به بحث ادامه بدید که مدیر مدرسه جلوتون ظاهر شد .مدیر : او ، خانم هوانگ ، آقای کیم به مدرسه ی ما خوش آمدید.
هم زمان با هم گفتید
ا/ت : آقای کیم ؟ ، تو تهیونگی؟
ته : خانم هوانگ ؟ تو ا/تی؟
۱۷.۸k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.