پاییز عاشقی(autumn love )
پاییز عاشقی(autumn love )
Part 14
٪سلام خانوما چی میل دارین؟
=عااام من فراپه میخوام با کیک شارلوت ممنون
٪بله و شما؟
+منم یه آیس لاته با کیک بستنی
+ممنون
٪خواهش میکنم تا ۵دقیقه دیگه سفارشتون میرسه
بعد از رفتن گارسون....
+بورااام من میرم دستشویی و میام
=اووم.... میخوای باهات بیام؟
+نه عزیزم نیازی نیست میتونم برم
اما میجو نمیخواست بره دستشویی بلکه بدون اینکه بورام بفهمه رفت طبقه بالا پیش تهیونگ و جونگ کوک
و.....
+سلام بچه ها(آروم)
: سلام
_سلام عشقم
: خب چی شد!؟
+میدونستم اونم تورو دوست داره😂
: واقعاااا
+اوووم
_جونگ کوک بهتره بری
: اووم
شب بود و تقریبا هوا تاریک شده بود:
ویو بورام:
وقتی اومدیم توی کافه حس خیلی خوبی داشتم اما دست خودم نبود و نمیدونم چرا
بعد از اینکه سفارشاتمون رو دادیم میجو گفت ک میخواد بره دستشویی اما نمیدونم چرا هنوز نیومده
پس با خودم گفتم یکم دیگه منتظرش میمونم و اگر نیومد میرم دنبالش
ویو جونگ کوک:
بعد از ساعت ها منتظر میجو موندن برای علامت دادن میجو اومد بالا و بهم گفت ک بورامم تو رو دوست داره
کلی خوشحال شدم و آماده سوپرایز کردنش شدیم
تهیونگ و من به کمک صاحب کافه کلی بادکنک های قلبی درست کرده بودیم ک پر بودن از گاز هلیوم
ویو بورام:
دیدم میجو اومد سر میز
=چرا اینقدر دیر کردی؟
+نیم ساعت داشتم دنبال دستشویی میگشتم😂(اره جون عمت😂)
=اووم... گفتم باهات بیام تو خودت نخواستی😂
اونور رو دیدم گارسون با یه جعبه کادو بزرگ ک فکر میکنم اندازه تخت من بود آورد و گفت
&خانوم کیم بورام شما هستید؟
=بله خودمم طوری شده؟
&نه اما این برا شماست
=این چیه؟
همون لحظه دیدم آهنگstupidپخش شد و کوک به همراه تهیونگ از طبقه بالا اومدن پایی یه کنترل دست کوک بود و اونو فشار داد که در جعبه باز شد وکلی بادکنک خوشگل ک ته هرکدوم از اونا یه گل رز آویزون بود اومدن بیرون و به سقف چسپیدن
هنوز نمیدونستم چ خبره ک میجو رفت کنار تهیونگ و یهو جونگ کوک جلوم زانو زد و یه حلقه ی خیلی زیبا از توی یه بادکنک باحال ک شبیه گل رز بود در آورد و ......
Part 14
٪سلام خانوما چی میل دارین؟
=عااام من فراپه میخوام با کیک شارلوت ممنون
٪بله و شما؟
+منم یه آیس لاته با کیک بستنی
+ممنون
٪خواهش میکنم تا ۵دقیقه دیگه سفارشتون میرسه
بعد از رفتن گارسون....
+بورااام من میرم دستشویی و میام
=اووم.... میخوای باهات بیام؟
+نه عزیزم نیازی نیست میتونم برم
اما میجو نمیخواست بره دستشویی بلکه بدون اینکه بورام بفهمه رفت طبقه بالا پیش تهیونگ و جونگ کوک
و.....
+سلام بچه ها(آروم)
: سلام
_سلام عشقم
: خب چی شد!؟
+میدونستم اونم تورو دوست داره😂
: واقعاااا
+اوووم
_جونگ کوک بهتره بری
: اووم
شب بود و تقریبا هوا تاریک شده بود:
ویو بورام:
وقتی اومدیم توی کافه حس خیلی خوبی داشتم اما دست خودم نبود و نمیدونم چرا
بعد از اینکه سفارشاتمون رو دادیم میجو گفت ک میخواد بره دستشویی اما نمیدونم چرا هنوز نیومده
پس با خودم گفتم یکم دیگه منتظرش میمونم و اگر نیومد میرم دنبالش
ویو جونگ کوک:
بعد از ساعت ها منتظر میجو موندن برای علامت دادن میجو اومد بالا و بهم گفت ک بورامم تو رو دوست داره
کلی خوشحال شدم و آماده سوپرایز کردنش شدیم
تهیونگ و من به کمک صاحب کافه کلی بادکنک های قلبی درست کرده بودیم ک پر بودن از گاز هلیوم
ویو بورام:
دیدم میجو اومد سر میز
=چرا اینقدر دیر کردی؟
+نیم ساعت داشتم دنبال دستشویی میگشتم😂(اره جون عمت😂)
=اووم... گفتم باهات بیام تو خودت نخواستی😂
اونور رو دیدم گارسون با یه جعبه کادو بزرگ ک فکر میکنم اندازه تخت من بود آورد و گفت
&خانوم کیم بورام شما هستید؟
=بله خودمم طوری شده؟
&نه اما این برا شماست
=این چیه؟
همون لحظه دیدم آهنگstupidپخش شد و کوک به همراه تهیونگ از طبقه بالا اومدن پایی یه کنترل دست کوک بود و اونو فشار داد که در جعبه باز شد وکلی بادکنک خوشگل ک ته هرکدوم از اونا یه گل رز آویزون بود اومدن بیرون و به سقف چسپیدن
هنوز نمیدونستم چ خبره ک میجو رفت کنار تهیونگ و یهو جونگ کوک جلوم زانو زد و یه حلقه ی خیلی زیبا از توی یه بادکنک باحال ک شبیه گل رز بود در آورد و ......
۲.۵k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.