killer bunny🐰
Part 18
+یعنی باید کلش بکنم
_نمیدونم حساب کتاباتون رو خودت. ن انجام بدید من خوابم میاد و گیجم
+باشه الان به لینا میگم بیاد
_اهوم
گوشیم رو ورداشتم و زنگ زدم به لینا
مکالمه:
+الو لینا
&بله(بغض)
+عزیزم چرا بغض میکنی بیا بیرون از عمارت میخوایم بریم
&ت.تهیونگ چی اون کجاست
+اون الان رو ی صندلی عقب دراز کشیده و خوابیده عزیزم
&ا.الان میام
+بدو
پایان مکالمه
لینا بدو بدو امد سمت ماشین در ماشین رو باز کرد و نشست تو اولین کاری که کرد این بود برگرده به صندلی عقب نگاه کنه و ببینه تهیونگ هست یا نیست وقتی خیالش راحت شد اون چشمای براقش که حالا با اشک هم براق تر شده بود به من نگاه کرد و گفت
&ا.اون مگه
+هیس عزیزم اره اون جسد یکی دیگه بوده
&ا.اره من میدونستم اون داداش من نیست از اولم گفتم ولی کسی حرفم رو باور نکرد همه بهم گفتن روانی
+ببخشید عزیزم من باید حرفت رو باور میکردم
&مهم نیست تو خودت حالت خوب نبوده
+یعنی باید کلش بکنم
_نمیدونم حساب کتاباتون رو خودت. ن انجام بدید من خوابم میاد و گیجم
+باشه الان به لینا میگم بیاد
_اهوم
گوشیم رو ورداشتم و زنگ زدم به لینا
مکالمه:
+الو لینا
&بله(بغض)
+عزیزم چرا بغض میکنی بیا بیرون از عمارت میخوایم بریم
&ت.تهیونگ چی اون کجاست
+اون الان رو ی صندلی عقب دراز کشیده و خوابیده عزیزم
&ا.الان میام
+بدو
پایان مکالمه
لینا بدو بدو امد سمت ماشین در ماشین رو باز کرد و نشست تو اولین کاری که کرد این بود برگرده به صندلی عقب نگاه کنه و ببینه تهیونگ هست یا نیست وقتی خیالش راحت شد اون چشمای براقش که حالا با اشک هم براق تر شده بود به من نگاه کرد و گفت
&ا.اون مگه
+هیس عزیزم اره اون جسد یکی دیگه بوده
&ا.اره من میدونستم اون داداش من نیست از اولم گفتم ولی کسی حرفم رو باور نکرد همه بهم گفتن روانی
+ببخشید عزیزم من باید حرفت رو باور میکردم
&مهم نیست تو خودت حالت خوب نبوده
۸.۴k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.