با سیستم من بازی کن ☠
با سیستم من بازی کن ☠
پارت ۱۸
ا.ت ویو :
شروع کردم به شستن نیم ساعت طول کشید تاتند تند شستمشون تونستم تمومشون کنم
....
اهن ها رو از دستا و پاهام باز کردن ..تمام جاهایی که بسته شده بودن خون مرده شده بودن و و قسمتایی از کمرم و پاهام زخم شده بودن ....
دیگه نمیتونستم رو پاهام وایسم و یهو همه جا برام سیاه شد .....
ته ویو :
بعد از این که فهمیدم طرف همکار و احتمالا پرونده رو بخاطر ا.ت گرفته دستش ...
رفتم پیش پسرا بببینم از ریچارد چیگیرشون اومده ... دیدم نه خیلی چیزا فهمیدن و و هوپی هم تایدشون کرده ...
=خب پس کیس اول معلوم شد
راستی نامی از ریچارد دربارهی اون دلال اسلحه هم بپرس بگو اسمشو بهمون بگه این میتونه خیلی به درد بخوره
نامی
اوکی داداش
_راستی ته از اون ماموره یه چیز دیگه هم دسگیرمون شد ..این یارو جانی با بیمارستانا و داروخونه های مختلفی قرارداد داره و حمایت مدیر عامل بعضی از این بیمارستانا رو هم داره ...
=هه بازی جالب شد .. پس ما بایه جوجه کله گنده طرفیم که تقریبا همه جا یه بله قربان گو داره .....
_تازه این جاش جالبه که بشنوی رابطه ی اون و ا.ت فقط در حد یه دوست یا همکار نبوده ....
=یعنی چی
+یعنی باهم خیلی دوست بودن یا .... نمیدونم شاید باهم بودن....
عصبی شدم و گفتم
=مهم نیست ما باید فعلا از روابط تجاریش سر در بیاریم ....
و بعد پاشدم از اتاق زدم بیرون و به سمت عمارت خودم حرکت کردم. ...
اومدم تو خونه و رو مبل ولو شدم ...
خدمتکار برام قهوه اورد ...گفتم قهوه نمیخورم بره برام چای بیاره ...
رفت اورد .. ازش پرسیدم ا.ت کجاست ؟
خوب بهش رسیدین ؟
یه یهویی دیدم دست و پاشو گم کرد
عصبی شدم و بلند گفتم
=با تو ام حرف بزن ببینم ...ا.ت کجاست ؟
یهو افتاد زمین و شروع کرد به احترام گذاشتن و تند تند میگفت ...
قربان منو ببخشین تقصیر سر خدمت کار بود .اون دختر کار نمیکرد و میگفت اربابت به زور منو این جا نگه داشته ..
سرخدمت کار هم روش اهن ذوب رو روش انجام داد ... ارباب اون الان بیهوش تو اتاقشه خواهش میکنم منو ببخشید ....
چه طور بود ؟😘💗❤💙
پارت ۱۸
ا.ت ویو :
شروع کردم به شستن نیم ساعت طول کشید تاتند تند شستمشون تونستم تمومشون کنم
....
اهن ها رو از دستا و پاهام باز کردن ..تمام جاهایی که بسته شده بودن خون مرده شده بودن و و قسمتایی از کمرم و پاهام زخم شده بودن ....
دیگه نمیتونستم رو پاهام وایسم و یهو همه جا برام سیاه شد .....
ته ویو :
بعد از این که فهمیدم طرف همکار و احتمالا پرونده رو بخاطر ا.ت گرفته دستش ...
رفتم پیش پسرا بببینم از ریچارد چیگیرشون اومده ... دیدم نه خیلی چیزا فهمیدن و و هوپی هم تایدشون کرده ...
=خب پس کیس اول معلوم شد
راستی نامی از ریچارد دربارهی اون دلال اسلحه هم بپرس بگو اسمشو بهمون بگه این میتونه خیلی به درد بخوره
نامی
اوکی داداش
_راستی ته از اون ماموره یه چیز دیگه هم دسگیرمون شد ..این یارو جانی با بیمارستانا و داروخونه های مختلفی قرارداد داره و حمایت مدیر عامل بعضی از این بیمارستانا رو هم داره ...
=هه بازی جالب شد .. پس ما بایه جوجه کله گنده طرفیم که تقریبا همه جا یه بله قربان گو داره .....
_تازه این جاش جالبه که بشنوی رابطه ی اون و ا.ت فقط در حد یه دوست یا همکار نبوده ....
=یعنی چی
+یعنی باهم خیلی دوست بودن یا .... نمیدونم شاید باهم بودن....
عصبی شدم و گفتم
=مهم نیست ما باید فعلا از روابط تجاریش سر در بیاریم ....
و بعد پاشدم از اتاق زدم بیرون و به سمت عمارت خودم حرکت کردم. ...
اومدم تو خونه و رو مبل ولو شدم ...
خدمتکار برام قهوه اورد ...گفتم قهوه نمیخورم بره برام چای بیاره ...
رفت اورد .. ازش پرسیدم ا.ت کجاست ؟
خوب بهش رسیدین ؟
یه یهویی دیدم دست و پاشو گم کرد
عصبی شدم و بلند گفتم
=با تو ام حرف بزن ببینم ...ا.ت کجاست ؟
یهو افتاد زمین و شروع کرد به احترام گذاشتن و تند تند میگفت ...
قربان منو ببخشین تقصیر سر خدمت کار بود .اون دختر کار نمیکرد و میگفت اربابت به زور منو این جا نگه داشته ..
سرخدمت کار هم روش اهن ذوب رو روش انجام داد ... ارباب اون الان بیهوش تو اتاقشه خواهش میکنم منو ببخشید ....
چه طور بود ؟😘💗❤💙
۳.۹k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.