آخرین بوسه ۹۲
ات نفس عمیقی کشید و گفت:
آم باشه جونگ کوک
همون موقع جونگ کوک ماجرا رو فقط به جین
گفت و ازش خواست که
ات و خودش شب اونجا بمونن
چون که جین مافیا بود و کلی آدم داشت و جین
هم قبول کرد که جونگ کوک و ات بمونن
ویوات:
جونگ کوک من رو تا اتاق جین همراهی
کرد و لبخندی زد و گفت:
ات من و جین پشت در اتاقتون من با جین
یکم میرم حرف بزنم
ات:
باشه جونگ کوک برو
و بعد جونگ کوک رفت
ویو ات:
داشتم با گوشیم کار می کردم آهنگ ملایمی گذاشتم
که حالم بهتر شه
یکدفعه احساس کردم چیزی کنار اتاق داره
تکون میخوره خیلی ترسیده بودم همون موقع...
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
آم باشه جونگ کوک
همون موقع جونگ کوک ماجرا رو فقط به جین
گفت و ازش خواست که
ات و خودش شب اونجا بمونن
چون که جین مافیا بود و کلی آدم داشت و جین
هم قبول کرد که جونگ کوک و ات بمونن
ویوات:
جونگ کوک من رو تا اتاق جین همراهی
کرد و لبخندی زد و گفت:
ات من و جین پشت در اتاقتون من با جین
یکم میرم حرف بزنم
ات:
باشه جونگ کوک برو
و بعد جونگ کوک رفت
ویو ات:
داشتم با گوشیم کار می کردم آهنگ ملایمی گذاشتم
که حالم بهتر شه
یکدفعه احساس کردم چیزی کنار اتاق داره
تکون میخوره خیلی ترسیده بودم همون موقع...
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
۸.۱k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.