عشق یک خونآشام
پارت ۵
ویو ات
ک دیدم یکی اومد تو بلع درسته خودش بود اه ازش متنفرم اومد جلو و با عصبانیت گف
_ این چ غلطی کردی اگ میمیردی من چ غلطی باید میکردم هان ؟
+ این زندگی منه ب تو ام هیچ ربطی نداره غلط کردی نجاتم دادی ازت متنفرم بفهم
_ دهنتو ببند
از اتاق رف بیرون
من اصن نمیدونم این یارو کیه اه چقدر نفهمه اصن زندگی من ب اون چه واقعن داره عصبیم میکنه عایش معلوم نی چقد دیه باید اینجا بمونم
ویو کوک
چرا این انقد بام لج میکنه نمیخام حقیقتو بدونه وگرنه از اینی ک هس بد تر میشه ی دو روز دیه باید اینجا بمونه منم نمیتونم برم عمارت و کلی کار ریخته رو سرم نمیخامم دیه برم پیشش چون عصبی میشه و براش خوب نیس
(پرش زمانی ب دو روز وقتی میرسن عمارت)
+ میرم تو اتاقم و دیه نمیخام ریختتو ببینم ازت بدم میاد ( داد )
ویو ات
از پله ها اومدم بالا و در اتاقو باز کردم ولی هیچ کدوم از وسایلم نبود اتاق خالی بود ینی چی ک اجوما اومد و گف
٪ دختر وسایلاتو جا ب جا کردم دیگه اتاقت اینجا نیس طبقه پایینه
+ ینی چی چرا جا ب جا کردی
٪ من ک از خودم ی کاری رو انجام نمیدم ارباب دستور دادن اتاقت با اتاق ارباب یکیه وسایلاتو چیدم
ویو ات
این مرتیکه فق بلده اعصاب منو خورد کنه دبه تحمل ندارم رفتم تو اتاقش نشسته بود پشت میز کارش و نگام کرد و خندید
+ اصن تو کی هستی منو براچی آوردی اینجا چرا هیچی بم نمیگی هان ؟ این زندگی منه باید بدونم تو کی هستی چرا اینجوری میکنی اصن بابام براچی باید منو ب تو بفروشه چرا باهام اینجوری میکنین من فق میخام ی بارم ک شده طعم خوشحالی رو بچشم از همتون متنفرم از همتون ( با داد و گریه میگف و بعدم افتاد رو زمین )
ویو کوک ...
ویو ات
ک دیدم یکی اومد تو بلع درسته خودش بود اه ازش متنفرم اومد جلو و با عصبانیت گف
_ این چ غلطی کردی اگ میمیردی من چ غلطی باید میکردم هان ؟
+ این زندگی منه ب تو ام هیچ ربطی نداره غلط کردی نجاتم دادی ازت متنفرم بفهم
_ دهنتو ببند
از اتاق رف بیرون
من اصن نمیدونم این یارو کیه اه چقدر نفهمه اصن زندگی من ب اون چه واقعن داره عصبیم میکنه عایش معلوم نی چقد دیه باید اینجا بمونم
ویو کوک
چرا این انقد بام لج میکنه نمیخام حقیقتو بدونه وگرنه از اینی ک هس بد تر میشه ی دو روز دیه باید اینجا بمونه منم نمیتونم برم عمارت و کلی کار ریخته رو سرم نمیخامم دیه برم پیشش چون عصبی میشه و براش خوب نیس
(پرش زمانی ب دو روز وقتی میرسن عمارت)
+ میرم تو اتاقم و دیه نمیخام ریختتو ببینم ازت بدم میاد ( داد )
ویو ات
از پله ها اومدم بالا و در اتاقو باز کردم ولی هیچ کدوم از وسایلم نبود اتاق خالی بود ینی چی ک اجوما اومد و گف
٪ دختر وسایلاتو جا ب جا کردم دیگه اتاقت اینجا نیس طبقه پایینه
+ ینی چی چرا جا ب جا کردی
٪ من ک از خودم ی کاری رو انجام نمیدم ارباب دستور دادن اتاقت با اتاق ارباب یکیه وسایلاتو چیدم
ویو ات
این مرتیکه فق بلده اعصاب منو خورد کنه دبه تحمل ندارم رفتم تو اتاقش نشسته بود پشت میز کارش و نگام کرد و خندید
+ اصن تو کی هستی منو براچی آوردی اینجا چرا هیچی بم نمیگی هان ؟ این زندگی منه باید بدونم تو کی هستی چرا اینجوری میکنی اصن بابام براچی باید منو ب تو بفروشه چرا باهام اینجوری میکنین من فق میخام ی بارم ک شده طعم خوشحالی رو بچشم از همتون متنفرم از همتون ( با داد و گریه میگف و بعدم افتاد رو زمین )
ویو کوک ...
۱۴.۳k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.