وقتی استادت بود..۷

ساعت ۲ ظهر بود و تقریبا خوراک سوسیس جلبک و نودل اماده شده بود....
ریختم تو ظرف و چاپستیک ها رو گذاشتم تو سینی....
انقدر بامزه خوابیده بود و موهاش تو صورتش پخش شده بود که از دلم نیومد بیدارش کنم....
+هیی ...خرس عسلی‌....
_هممم....
+بیدار شو....غذا اماده شده هاا!
_ولم کنن..
رفتم جلو و لباشو محکم بوسیدم که ار خواب پرید و نشست رو مبل..
_میخوای از اینکارا کنی قبلش بگووو!
خیلی حال داددد .....
+بله من اینم دیگه...
غذاا...میخوری
_اره گشنمه....
+با وسایلای خونت درستشون کردم....
_عالیه....
+این سوسیس بزرگا رو از کجا میخری؟
خیلی خوشمزن...
اومد تو صورتم و گفت
_دوست داری سوسیس بزرگ؟(خمار)
+م..من منظورم این نبودد!
منحرف کثافت!
_میخوای واسه منم امتح....
+ته بخورر...سرد میشه...
_خب حالا...
+نمیخوای لباستو بپوشی؟
_نچچچ!
+بچه پرو....
_هه....به من میگی بچه؟(جدی)
+م...من منظورم این نیست!
_شب نشونت میدم!
+برو بابا....
_میخوای همین الان نشونت بدم؟؟؟
+لازم نکرده!
_اومم خوشمزه شده!
+نوش جونت...
_هومم ....بعدش بیا طبقه پایین...استخر سر پوشیده هست...یه تنی به اب بزنیم!
+من نمیتونم!
_پریودی؟
+تو چقدر پررویی!
نه خیرر!
لباس ندارم!
_اون که اوکیه‌....
فقط من لوسیونم تموم شده!
+بهت میدم!
_چی؟؟عالیه!
چی میدی؟!
+زهر مار!منظورم لوسیونه!همیشع تو کیفم هست‌‌‌...
پایین منتظرتم!
+باشه خب...
#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا