عاشقان خونی (پارت۱)
من ا.ت هستم و ۱۸ سالمه و خیلی از خون اشاما میترسم و یک بار به بابام نزدیک شد و بابام رو از راه به در کرد و باعث شد بابام دیگه مامانم رو دوست نداشته باشه و جالبه کاری هم به بابام نداشت یعنی حتی یک بارم خونشو نخورده و خون منم همینطور چون از من بدش میاد نمیتونه خونمو بخوره
(جهت اطلاع خواستم بگم در این دنیا خون اشام می وجوده🤯🤌🏻)
و واقعا میترسیدم آخه من با مادر
ناتنیم زندگی میکنم و پدرم تو زندانه پدرم مادرم رو کشته و بزور مادر ناتنیم من رو نگهر میداره و هیچ چیز ازش بعید نیست شاید من رو بفروشه و...
دوست ندارم باهاش زندگی کنم و برای اینکه هیچ کسی رو ندارم باهاش زندگی میکنم...
بچه ها میدونم خیلی بد شد🥺💫
ولی در ادامه قول میدم قشنگ میشه😊
(جهت اطلاع خواستم بگم در این دنیا خون اشام می وجوده🤯🤌🏻)
و واقعا میترسیدم آخه من با مادر
ناتنیم زندگی میکنم و پدرم تو زندانه پدرم مادرم رو کشته و بزور مادر ناتنیم من رو نگهر میداره و هیچ چیز ازش بعید نیست شاید من رو بفروشه و...
دوست ندارم باهاش زندگی کنم و برای اینکه هیچ کسی رو ندارم باهاش زندگی میکنم...
بچه ها میدونم خیلی بد شد🥺💫
ولی در ادامه قول میدم قشنگ میشه😊
۱۱.۴k
۳۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.