تمام بچه های پرورشگاه صاحب خانواده میشدن جز من… از نظر هم
تمام بچههای پرورشگاه صاحب خانواده میشدن جز من… از نظر همه من زشت بودم؛ موهای قرمز و صورت پر از کک و مک داشتم… برای همین هیچ خانوادهای من رو انتخاب نمیکرد…👩🏻🦰🫠
فکر میکردم همیشه اینجا میمونم تا اینکه بهم گفتن یک خانواده من رو انتخاب کردن !! قلبم از هیجان تند تند میزد. خیلی ذوق داشتم، سریع وسایلم رو جمع کردم تا برم چون این فرصت دیگه هیچوقت نصیبم نمیشد.🥲🌱
وقتی به ایستگاه راهآهن رسیدم، با یه چمدون کوچیک که همه دار و ندارم توش بود، حس خیلی خوبی داشتم… یک مرد مهربون و مسن، اومد دنبالم تا من رو به مزرعهشون ببره… فکر میکردم دیگه خوشبخت شدم اما اینطوری نبود…💔
وقتی به خونهشون رسیدیم، زنی در رو برامون باز کرد… اما با دیدن من یک جیغ کشید و گفت، ما بچهی پسر میخواستیم تا بتونه تو کارهای مزرعه کمکمون کنه!! تو که دختری !!! 🧑🏻‼️
وقتی فهمید که اشتباهی منو به جای یه پسر فرستادن، انگار دنیا رو سرم خراب شد. تمام آرزوهام دود شد رفت هوا… نمیتونستم از دستشون بدم، ولی خب باید چیکار میکردم؟ چطوری ثابت میکردم که من هم به درد بخورم؟🙂❤️🩹
معرفی کتاب انشرلی 🦋
نظرتون چیه فرفریا ؟
فکر میکردم همیشه اینجا میمونم تا اینکه بهم گفتن یک خانواده من رو انتخاب کردن !! قلبم از هیجان تند تند میزد. خیلی ذوق داشتم، سریع وسایلم رو جمع کردم تا برم چون این فرصت دیگه هیچوقت نصیبم نمیشد.🥲🌱
وقتی به ایستگاه راهآهن رسیدم، با یه چمدون کوچیک که همه دار و ندارم توش بود، حس خیلی خوبی داشتم… یک مرد مهربون و مسن، اومد دنبالم تا من رو به مزرعهشون ببره… فکر میکردم دیگه خوشبخت شدم اما اینطوری نبود…💔
وقتی به خونهشون رسیدیم، زنی در رو برامون باز کرد… اما با دیدن من یک جیغ کشید و گفت، ما بچهی پسر میخواستیم تا بتونه تو کارهای مزرعه کمکمون کنه!! تو که دختری !!! 🧑🏻‼️
وقتی فهمید که اشتباهی منو به جای یه پسر فرستادن، انگار دنیا رو سرم خراب شد. تمام آرزوهام دود شد رفت هوا… نمیتونستم از دستشون بدم، ولی خب باید چیکار میکردم؟ چطوری ثابت میکردم که من هم به درد بخورم؟🙂❤️🩹
معرفی کتاب انشرلی 🦋
نظرتون چیه فرفریا ؟
۱.۹k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.