فصل2پارت77

Part77
f2



تهیونگ ویو : بیدار شدم دیدم نانا هنوز خوابه معلوم نیست چقدر کار کرده رفتم دوش گرفتم و یه لباس پوشیدم و نانا و بیدار کردم لباسشو پوشید و سوار ماشین شدیم و رسیدیم پاساژ و رفتیم داخل یا لباس عروس رنگی خریدیم برای شب که جشنه و یه لباس سرهمی برای عقد خریدیم و داشتیم برمیگشتیم که....

نانا: تهیونگ منو ببر خونه یونهی

تهیونگ: باشع


نانا: خیلی دلم واسشون تنگ شده مدت زیادیه ندیدمشون


نانا ویو: رسیدیم خونه یونهی تهیونک گفت کار داره رفت منم رفتم داخل دخترا رو بغل کردم و احوالپرسی کردیم و من به ته گفتم ساعت۱ شب بیاد دنبالم چون الان ساعت۷ عصر بود داشتیم. حرف میزدیم اما جیسو یهچ رفت تو اتاقش رفتم دنبالش بهش گفتم ویزی شده کفت نه خستمه فقط میخوام بخوابم قشنگ از صداش معلوم بود بغض داره



نانا: چرا بغض کردی


جیسو: (گریه)


نانا: چرا یهو بغضت ترکید


جیسو: من .... من ... من


نانا: تو چی


جیسو: یه مدتیه یکی رو پوست دارم


نانا: به به مبارکه این که گریه نداره حالا شاه دوماد کی هست؟ میشناسمش؟


جیسو: اره میشناسیش


نانا: خوبه که !!ولی چرا گریه کردی


جیسو: من اونو دوست دارم ولی نمیدونم اونم منو دوست داره یا نه؟



نانا: اینو خودم حلش میکنم تو بگو فقط کیه


جیسو: خب ... اون..... اون..... اون جونگ کوکه




نانا: ههههنه شت واقعا ازش خوشت میاد😍😂



جیسو: ا...اره