وقتی جفتشون عاشق یه دختر میشن p¹⁸
تهیونگ با عشقی که توی نگاه و لبخندش موج میزد ، ا.ت رو توی بغلش کشید و دستش رو دور گردن ا.ت حلقه کرد
ا.ت برای اولین بار بوسه ایی روی گونه تهیونگ کاشت.....
در کسری از ثانیه لب های تهیونگ روی گردن ا.ت قرار گرفت و بوسه های گرمی روی گردن ا.ت طراحی کرد
تهیونگ دست راستش رو روی گودی کمر ، دست چپش رو پشت سر ا.ت گذاشت و ا.ت رو به خودش نزدیک تر کرد
تهیونگ بوسه های محکم تر و دیوانه وار تری ، روی تمام گردن و ترقوه ا.ت نقاشی میکرد
تهیونگ به قدری ا.ت رو نزدیک خودش کرده بود که استخون های همدیگه رو حس میکردن
تهیونگ سرش رو جا به جا کرد و ناخودآگاه گاز ریزی از گردن ا.ت گرفت که صدای آخ ضعیفی از طرف ا.ت شنیده شد
تهیونگ بوسه هاش رو به سمت صورت ا.ت حرکت میداد
تهیونگ بوسه های آتشینی روی صورت و گردن ا.ت جا میزاشت
تهیونگ کم کم بوسه های داغش رو نزدیک لب ا.ت کرد و گوشه لب ا.ت رو بوسید...
تهیونگ لب های داغ و پر حرارتش رو روی لب های نرم و خوردنیه ا.ت گذاشت و بدون اراده میبوسید
تهیونگ دستش رو روی کمر و بدن ا.ت حرکت میداد
ا.ت بالاخره دستاش رو حرکت داد و دستش روی شونه تهیونگ گذاشت
ا.ت هیچ حرکتی نداشت چون تجربه ایی در بوسیدن نداشت
تهیونگ به سادگی ا.ت لبخندی زد و عاشقانه تر از قبل شروع به بوسیدن ا.ت کرد
تهیونگ با اینکه همچنان سیراب لب های ا.ت نشده بود ، از لب های داغ شده ا.ت دل کند و ا.ت رو توی بغلش کشید
تهیونگ با صدای آروم و لرزون شروع به صحبت کرد: ا...ا.ت من ... من فقط دیگه نتونستم مقاومت کنم..... خیلی سعی کردم نبوسمت..و...ولی تو... تو....تو دیوونم کردی... کاری کردی نتونم به خودم مسلط باشم.... ا....ا.تم ترکم نکن... من...من بدون تو نمیتونم...
ا.ت سیب گلوی تهیونگ رو بوسید و زمزمه کرد: من... من ترکت نمیکنم تهیونگ!
انقد الکی نترس تهیونگی....
قطره اشک های تهیونگ به گونه های قرمز شدش راه پیدا کردن
تهیونگ با گونه های خیس شده ، دوباره شروع به بوسیدن اجزای بی نقص صورت ا.ت کرد
ا.ت از خیسی گونه های تهیونگ تعجب کرد و تهیونگ رو از خودش فاصله داد: تهیونگیی؟؟؟ چیشده؟؟
تهیونگ با کف دست اشکای لجبازِ روی گونه اش رو پاک کرد و جواب داد: ا.تم.... من... من فکر کردم ترکم میکنی!
ا.ت تهیونگ رو توی بغلش گرفت و موهای مشکی رنگ تهیونگ رو بوسید: تهیونگیی! من که گفتم ترکت نمیکنم! گریه دیگه چرا؟؟
تهیونگ مثل بچه گربه ایی که تازه مادرش رو پیدا کرده ، خودش رو بیشتر توی بغل ا.ت جا داد و از ا.ت با صدای لرزونش درخواست نوازش کرد: ا...ا.تم .... میشه ... میشه نازم کنی؟؟
ا.ت برای اولین بار بوسه ایی روی گونه تهیونگ کاشت.....
در کسری از ثانیه لب های تهیونگ روی گردن ا.ت قرار گرفت و بوسه های گرمی روی گردن ا.ت طراحی کرد
تهیونگ دست راستش رو روی گودی کمر ، دست چپش رو پشت سر ا.ت گذاشت و ا.ت رو به خودش نزدیک تر کرد
تهیونگ بوسه های محکم تر و دیوانه وار تری ، روی تمام گردن و ترقوه ا.ت نقاشی میکرد
تهیونگ به قدری ا.ت رو نزدیک خودش کرده بود که استخون های همدیگه رو حس میکردن
تهیونگ سرش رو جا به جا کرد و ناخودآگاه گاز ریزی از گردن ا.ت گرفت که صدای آخ ضعیفی از طرف ا.ت شنیده شد
تهیونگ بوسه هاش رو به سمت صورت ا.ت حرکت میداد
تهیونگ بوسه های آتشینی روی صورت و گردن ا.ت جا میزاشت
تهیونگ کم کم بوسه های داغش رو نزدیک لب ا.ت کرد و گوشه لب ا.ت رو بوسید...
تهیونگ لب های داغ و پر حرارتش رو روی لب های نرم و خوردنیه ا.ت گذاشت و بدون اراده میبوسید
تهیونگ دستش رو روی کمر و بدن ا.ت حرکت میداد
ا.ت بالاخره دستاش رو حرکت داد و دستش روی شونه تهیونگ گذاشت
ا.ت هیچ حرکتی نداشت چون تجربه ایی در بوسیدن نداشت
تهیونگ به سادگی ا.ت لبخندی زد و عاشقانه تر از قبل شروع به بوسیدن ا.ت کرد
تهیونگ با اینکه همچنان سیراب لب های ا.ت نشده بود ، از لب های داغ شده ا.ت دل کند و ا.ت رو توی بغلش کشید
تهیونگ با صدای آروم و لرزون شروع به صحبت کرد: ا...ا.ت من ... من فقط دیگه نتونستم مقاومت کنم..... خیلی سعی کردم نبوسمت..و...ولی تو... تو....تو دیوونم کردی... کاری کردی نتونم به خودم مسلط باشم.... ا....ا.تم ترکم نکن... من...من بدون تو نمیتونم...
ا.ت سیب گلوی تهیونگ رو بوسید و زمزمه کرد: من... من ترکت نمیکنم تهیونگ!
انقد الکی نترس تهیونگی....
قطره اشک های تهیونگ به گونه های قرمز شدش راه پیدا کردن
تهیونگ با گونه های خیس شده ، دوباره شروع به بوسیدن اجزای بی نقص صورت ا.ت کرد
ا.ت از خیسی گونه های تهیونگ تعجب کرد و تهیونگ رو از خودش فاصله داد: تهیونگیی؟؟؟ چیشده؟؟
تهیونگ با کف دست اشکای لجبازِ روی گونه اش رو پاک کرد و جواب داد: ا.تم.... من... من فکر کردم ترکم میکنی!
ا.ت تهیونگ رو توی بغلش گرفت و موهای مشکی رنگ تهیونگ رو بوسید: تهیونگیی! من که گفتم ترکت نمیکنم! گریه دیگه چرا؟؟
تهیونگ مثل بچه گربه ایی که تازه مادرش رو پیدا کرده ، خودش رو بیشتر توی بغل ا.ت جا داد و از ا.ت با صدای لرزونش درخواست نوازش کرد: ا...ا.تم .... میشه ... میشه نازم کنی؟؟
۲۶.۸k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.