p19
جونگکوک ویو
از پشت میز کارم اومدم بیرون و رفتم سمت اتاق ا.ت ،، دوبار در زدم اما جواب نداد درو باز کردم ا.ت از حموم با حوله توری اومد بیرون و تا منو دید
- (جیغغغغغغغغغ)(مرض😐)
+ چته دیوونه (روشو برگردوند )
- ببخشید میشه بری بیرون لباسمو بپوشم؟
+ اومدم بت بگم بریم همونجا که گفتم
- اها اوکی الان حاضر میشم میام
+ جای ماشین منتظرتم..
رفتم بیرون و درو بستم.. واو چ بدنی داشت!! ینی اینهمه مدت کنارم بوده چیزی نفهمیدم. دی***کم باد کرده بود و حالم بد بود اصن.. یه تیشرت مشکی با شلوار جین مشکی پوشیدم و رفتم سمت ماشین ..
ا.ت ویو ..
وای چیزی ندید ک؟... نه ندید .. چرا دید ... دید؟.. ندید؟... چرااا وای ا.ت چرا درو قفل نکردییییی
یک آرایش لایت انجام دادم موهامو خشک کردم و ی شومیز سفید با شلوار لی ابی روشن پوشیدم. ک؟... نه ندید .. چرا دید ... دید؟.. ندید؟... چرااا وای ا.ت چرا درو قفل نکردییییی
یک آرایش لایت انجام دادم موهامو خشک کردم و ی شومیز سفید با شلوار لی ابی روشن پوشیدم. (گذاشتم )
رفتم پایین و خارج از عمارت شدم ،، سمت ماشین رفتم ، جونگکوک به ماشین تکیه داده بود و دستاش تو جیبش بود . رفتم سمت در ماشین
- نمیخوای سوار شی ؟
دستاشو درآورد و درو باز کردو سوار شد ..
توی طول راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد تا رسیدیم به یک عمارت کوچکتر از عمارت کوک ... جونگکوک ماشین و برد داخل بهش نگاه کردم و گفتم
- اینجا کجاست؟....
بهتر شدم اما هنوز درد دارم
ممنون بابت حرفای مهربونتون))
ولی تا شب اگه شرطارو برسونید براتون میزارم
لایک: ۱۰
کامنت : ۵
از پشت میز کارم اومدم بیرون و رفتم سمت اتاق ا.ت ،، دوبار در زدم اما جواب نداد درو باز کردم ا.ت از حموم با حوله توری اومد بیرون و تا منو دید
- (جیغغغغغغغغغ)(مرض😐)
+ چته دیوونه (روشو برگردوند )
- ببخشید میشه بری بیرون لباسمو بپوشم؟
+ اومدم بت بگم بریم همونجا که گفتم
- اها اوکی الان حاضر میشم میام
+ جای ماشین منتظرتم..
رفتم بیرون و درو بستم.. واو چ بدنی داشت!! ینی اینهمه مدت کنارم بوده چیزی نفهمیدم. دی***کم باد کرده بود و حالم بد بود اصن.. یه تیشرت مشکی با شلوار جین مشکی پوشیدم و رفتم سمت ماشین ..
ا.ت ویو ..
وای چیزی ندید ک؟... نه ندید .. چرا دید ... دید؟.. ندید؟... چرااا وای ا.ت چرا درو قفل نکردییییی
یک آرایش لایت انجام دادم موهامو خشک کردم و ی شومیز سفید با شلوار لی ابی روشن پوشیدم. ک؟... نه ندید .. چرا دید ... دید؟.. ندید؟... چرااا وای ا.ت چرا درو قفل نکردییییی
یک آرایش لایت انجام دادم موهامو خشک کردم و ی شومیز سفید با شلوار لی ابی روشن پوشیدم. (گذاشتم )
رفتم پایین و خارج از عمارت شدم ،، سمت ماشین رفتم ، جونگکوک به ماشین تکیه داده بود و دستاش تو جیبش بود . رفتم سمت در ماشین
- نمیخوای سوار شی ؟
دستاشو درآورد و درو باز کردو سوار شد ..
توی طول راه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد تا رسیدیم به یک عمارت کوچکتر از عمارت کوک ... جونگکوک ماشین و برد داخل بهش نگاه کردم و گفتم
- اینجا کجاست؟....
بهتر شدم اما هنوز درد دارم
ممنون بابت حرفای مهربونتون))
ولی تا شب اگه شرطارو برسونید براتون میزارم
لایک: ۱۰
کامنت : ۵
۱۱.۰k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.