اوج پروانه: پارته سیزدهم
.از زبانه اوروکوداکی.
.
منم یه ثانیه هم وقتی تلف نکردمو
گفتم: در مورده شیاطین توضیحه بیشتری وجود نداره الان باید درمورده تنفس ها بهتون توضیح بدم
امه قبلش یه سوال
میخواید به غیر از همدیگه از بقیه هم محافظت کنید؟
داشتم نگاشون میکردم بعد از سوالم هردو تعجب کرده بودن
اما یهو قیافشون یه جوری شد انگار که یه چیزی ییادشون اومد و هردو لبخند زدنو
گفتن: بله!
نمیدونم چرا اما حسه حوبی پیدا کردم و ادامه
دادم: خوبه پس فکر کنم شما واقعا شایسته ی شمشیر زن شدن هستید
و ادامه
دادم: همونطور که گفتم تنها راهه کشتنه شیاطین قطعه سرشونه که بعضی ها خیلی محکمو بعضی ها هم خیلی سستن بستگی به شیطان داره هرچی رتبش بالا تر کشتنش هم سخت تر اما برای قطعه سرشون شما باید تبدیل به شمشیر زنای ماهری بشید که این یعنی باید تو کار با شمشیر استاد بشید
اما قبلش درمورده تنفس
برای استفاده از شمشیر تنفس هایی وجود دارن
تنفسه خورشید
و تنفسه ماه
شما باید از بینه این ها یکی رو انتخاب کنید
کمی منتظر موندم تا اونا فکر کنن همه بعد کانائه گفت: من تنفسه ماه رو میخوام
شینوبو هم
گفت: من هم خورشید
خوبه اونا تقریبا متناسب به خودشون تنفسا رو انتخاب کردن
بعد شینوبو
گفت: اروکوداکی سان تنفس های دیگه ایی وجود ندارن؟
منم در جواب
گفتم: نه همین دوتان منم تنفسه ماه رو بلدم
دروغ گفتم میدونم بابته این دروغ گفتم چون میخوام ببینم اونا خودشون چیکار میکنن
. از زبانه شینوبو.
.
چقدر تعجب اور چرا بعده این همه سال اونا فقط دو تنفس دارن اما بیخیال الان این قضیه مهم نیست مهم اینه که اونارو یاد بگیریم
خواهرم هم بعد بهم نگاه کرد و منم میدونستم میخواد چی بگه و تعیید کردم و اون
گفت: اوروکوداکی سان منو خواهرم هیچ مشکلی نداریم ما هرکاری از دستموم بیاد میکنیم اما چطور باید تنفس هارو یاد بگیریم؟
اروکوداکی سان هم
گفت: خودم بهتون چیزای اولیه رو یاد میدم اما برای اصله کاریا یکیای دیگه دست به کار میشن
ماهم تعیید کردیم و بعد اروکوداکی سان خداحافظی کردو رفت
منو خواهرمم کمی باهم حرف زدیم
کانائه: نسان به نظرت ما واقعا موفق میشیم
+منم نمیدونم اما خب باید برای کانائه هم شده این کارو بکنیم
اون هم تعیید کردو بعد شروع کردیم به درست کردنه غذامون
ولی کله اون روز فکر و ذکرم این بود که یعنی ما موفق میشیم جونه ادم هارو نجات بدیم؟
. از زبانه راوی.
.
*یک سال بعد
الان تقریبا یه سال از اون موقعی که برای شینوبو و کانائه اون اتفاق افتاده گذشته
کانائو هم الان چشم باز کرده و تا حدودی میتونه چهار دست و پا بره
اما اوروکوداکی هنوز تمرینات رو با کانایه و شینوبو شروع نکرده اخه از نظرش شینوبو و کانایه هنوز بچن اما خب الان یه سال گذشته و شینوبو ده یال و کانائه یازده سال داره
اون روز شینوبو و کانائه داشتن با کانائو بازی میکردن که اوروکوداکی در و زد و وارد شد
و کانائه و شینوبو هردو پاشدن و اروکوداکی هم بهون
گفت: الان وقتشه
شینوبو و کانائه هم هردو با لبخند
گفتن: ما اماده اییم!...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خیله خب دویتان اینم از پارته سیزده🌌
امیدوارم راضی باشید 💜
راستی دوستان ببخشید که انقدر فعالیت هام بی مزه و کمن💔
سعی میکنم جبران کنم💔
بیشتر از این وقتتونو نمیگیرم 💙
لایکو نظر فراموش نشه 🦋
سایونارا 🌌
.
منم یه ثانیه هم وقتی تلف نکردمو
گفتم: در مورده شیاطین توضیحه بیشتری وجود نداره الان باید درمورده تنفس ها بهتون توضیح بدم
امه قبلش یه سوال
میخواید به غیر از همدیگه از بقیه هم محافظت کنید؟
داشتم نگاشون میکردم بعد از سوالم هردو تعجب کرده بودن
اما یهو قیافشون یه جوری شد انگار که یه چیزی ییادشون اومد و هردو لبخند زدنو
گفتن: بله!
نمیدونم چرا اما حسه حوبی پیدا کردم و ادامه
دادم: خوبه پس فکر کنم شما واقعا شایسته ی شمشیر زن شدن هستید
و ادامه
دادم: همونطور که گفتم تنها راهه کشتنه شیاطین قطعه سرشونه که بعضی ها خیلی محکمو بعضی ها هم خیلی سستن بستگی به شیطان داره هرچی رتبش بالا تر کشتنش هم سخت تر اما برای قطعه سرشون شما باید تبدیل به شمشیر زنای ماهری بشید که این یعنی باید تو کار با شمشیر استاد بشید
اما قبلش درمورده تنفس
برای استفاده از شمشیر تنفس هایی وجود دارن
تنفسه خورشید
و تنفسه ماه
شما باید از بینه این ها یکی رو انتخاب کنید
کمی منتظر موندم تا اونا فکر کنن همه بعد کانائه گفت: من تنفسه ماه رو میخوام
شینوبو هم
گفت: من هم خورشید
خوبه اونا تقریبا متناسب به خودشون تنفسا رو انتخاب کردن
بعد شینوبو
گفت: اروکوداکی سان تنفس های دیگه ایی وجود ندارن؟
منم در جواب
گفتم: نه همین دوتان منم تنفسه ماه رو بلدم
دروغ گفتم میدونم بابته این دروغ گفتم چون میخوام ببینم اونا خودشون چیکار میکنن
. از زبانه شینوبو.
.
چقدر تعجب اور چرا بعده این همه سال اونا فقط دو تنفس دارن اما بیخیال الان این قضیه مهم نیست مهم اینه که اونارو یاد بگیریم
خواهرم هم بعد بهم نگاه کرد و منم میدونستم میخواد چی بگه و تعیید کردم و اون
گفت: اوروکوداکی سان منو خواهرم هیچ مشکلی نداریم ما هرکاری از دستموم بیاد میکنیم اما چطور باید تنفس هارو یاد بگیریم؟
اروکوداکی سان هم
گفت: خودم بهتون چیزای اولیه رو یاد میدم اما برای اصله کاریا یکیای دیگه دست به کار میشن
ماهم تعیید کردیم و بعد اروکوداکی سان خداحافظی کردو رفت
منو خواهرمم کمی باهم حرف زدیم
کانائه: نسان به نظرت ما واقعا موفق میشیم
+منم نمیدونم اما خب باید برای کانائه هم شده این کارو بکنیم
اون هم تعیید کردو بعد شروع کردیم به درست کردنه غذامون
ولی کله اون روز فکر و ذکرم این بود که یعنی ما موفق میشیم جونه ادم هارو نجات بدیم؟
. از زبانه راوی.
.
*یک سال بعد
الان تقریبا یه سال از اون موقعی که برای شینوبو و کانائه اون اتفاق افتاده گذشته
کانائو هم الان چشم باز کرده و تا حدودی میتونه چهار دست و پا بره
اما اوروکوداکی هنوز تمرینات رو با کانایه و شینوبو شروع نکرده اخه از نظرش شینوبو و کانایه هنوز بچن اما خب الان یه سال گذشته و شینوبو ده یال و کانائه یازده سال داره
اون روز شینوبو و کانائه داشتن با کانائو بازی میکردن که اوروکوداکی در و زد و وارد شد
و کانائه و شینوبو هردو پاشدن و اروکوداکی هم بهون
گفت: الان وقتشه
شینوبو و کانائه هم هردو با لبخند
گفتن: ما اماده اییم!...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خیله خب دویتان اینم از پارته سیزده🌌
امیدوارم راضی باشید 💜
راستی دوستان ببخشید که انقدر فعالیت هام بی مزه و کمن💔
سعی میکنم جبران کنم💔
بیشتر از این وقتتونو نمیگیرم 💙
لایکو نظر فراموش نشه 🦋
سایونارا 🌌
۸.۵k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.